(در پاسخ به این پست)


«این پست رو دیدم و اونجایی که میگه: کنارمی به من نگاه نمی‌کنی‌ش من رو یاد این شعر اخوان انداخت: «من لولی ملامتی و پیر و مرده دل تو کولی جوان و بی آرام و تیز دو رنجور می‌کند نفس پیر من تو را حق داشتی، برو احساس می‌کنم ملولی ز صحبتم آن پاکی و زلالی لبخند در تو نیست و آن جلوه‌های قدسی دیگر نمی‌کنی می بینمت ز دور و دلم می‌تپد ز شوق می‌بینیم برابر و سر بر نمی‌کنی» ---- ۲ خط آخر رو میشه بارها خوند: می بینمت ز دور و دلم می‌تپد ز شوق می‌بینیم برابر و سر بر نمی‌کنی می‌بینیم برابر و سر بر نمی‌کنی... کتاب زمستان-شعر فسانه راستی، حال داشتید کتاب زمستان اخوان رو بخونید و زخم بشید. »


 (ناشناس)