سختش نکنیم

جایى براى ساده‌تر حرف زدن بچه‌هاى دانشکده کامپیوتر شریف

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد» ثبت شده است


تازه از سر امتحان NLPی میام که متاسفانه استاد اعتقاد زیادی به "سختش نکنیم" نداشت...

حالا دیگه اخرین امتحان ترمم رو دادم و میتونم به فکرای عمیق ذهنم برسم...☺️

چند روز پیش استوری هایی رو دیدم از دوستان، در ارتباط با "تقلب"، "کپ زدن" و هرآنچه به اینا مربوطه...

خیلی ذهنم درگیر شد...

چطور میشه که فک میکنیم کپ زدن تمرین از روی بقیه، تقلب سر امتحان، گرفتن کد از بقیه، و خیلی مثالهای دیگه، به دلایل به ظاهر موجه خودمون، خیلی منطقی ـن و نمره ای که میگیریم کاملن به حق هستن؟

دوستی نوشته بود، استاد اگر انتظار داشت که ما کپ نزنیم، تمرین منزل نمیداد، امتحان میگرفت...

چطور میشه که به خودمون اجازه میدیم نمره ای بگیریم که زحمتشو نکشیدیم؟

این آدما به حلال و حرام اعتقاد دارن؟ به این حرفا که بابابزرگامون همیشه میزنن که نون حلال سر سفره تون باشه همیشه...

نمره ی به نا حق، چه فرقی با این داره؟!

قبول، که مسیرهای پر پیچ و خمی مث اپلای، آدما رو گاهی مجبور میکنه از انسانیت دور بشن... ولی واقعن آیا این اپلای اونقدری بزرگ و قویه که باعث میشه افکار ما تغییر کنه؟ یا شاید مث اعتیاد میمونه... یه بار امتحانش میکنن، میبینن جذابه، خوششون میاد و باور میکنن که هیچ اشکالی نداره...

نمره ای که ادم خودش نگرفته باشه، یه روزی، یه جایی، گندش در میاد...

این حرفام اصلن نصیحت نیست، حتا خیلی دوست دارم نظر مخالفین رو بشنوم، و بفهمم چی فک میکنن...

ای کاش، اگر به هر دلیلی فرصت انجام کاری رو نداریم، عواقبش و نمره ی پایینمون رو بپذیریم... و ای کاش برای خودمون و دیگران، سعی نکنیم دلیل قانع کننده بیاریم که چرا اینکارو کردیم...

ای کاش، حواسمون به حق و نا حق باشه همیشه...😔


(پریشاد بهنام قادر)


# نقد   

۲۶ دی ۹۷ ، ۱۸:۰۰ ۴ نظر
پیوند به این نوشته

یه گلگی از تی‌ای‌های عزیز بکنم. بعضی از دوستان موقع انتقاد که چرا فلان کار رو انجام دادین یا به طور مشخص‌تر چرا این قدر مسائل حاشیه‌ای توی تمرین هست و یا چرا با این متد کار نکردین جوابی که می‌دن اینه که برو خدا رو شکر کن زمان ما بدتر از این بود!! نمی‌دونم این واقعا منطقیه که یه چیزی قبلا خیلی ایراد داشته و الآن یه کم از ایراداتش رفع بشه دیگه نباید بهتر بشه؟ همین جواب (شاید به اشتباه) این ذهنیت رو ایجاد می‌کنه که شخص تی‌ای سعی داره قسمتی از مسائل غیرمنطقی که براش قبلا پیش اومده رو به دانشجوهای جدید هم منتقل کنه. امیدوارم که این موضوع زودتر توی جمع ما حل بشه.


(عادل سلیمی)



# دانشکده    # نقد   

۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

واژه‌گزینی بیش از آنچه به نظر می‌رسد اهمیت دارد. وقتی برای یک مفهوم واژه نداریم یعنی آن مفهوم را نداریم. به همین ترتیب وقتی واژه‌ای داریم اغلب مفهومی وجود دارد ولو آن واژه «خفن» باشد! واژه موجب تجلی یک مفهوم در یک آن می‌شود و شکل واژه می‌تواند تصور ما نسبت به مفهوم را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع وقتی اهمیت پیدا می‌کند که از واژگان مرکب استفاده می‌کنیم.

برای مثال واژه‌ی «دستیار آموزشی» را -اگر بتوانیم آن را واژه بنامیم- در نظر بگیرید. در این عبارت معلوم نیست این عزیز «دستیار آموزشی» کجای کار قرار دارد و هدفش چیست. حتی در همان ممالک فوق پیشرفته که همواره در این زمینه‌ها جای غبطه خوردن دارند هم گاه تکلیفشان با خودشان مشخص نیست که آخر سر TA خلاصه شده‌ی «Teaching Assistant» است یا «Teacher's Aid». یعنی معلوم نیست این بنده‌ی خدا قرار است آموزش را کمک کند یا آموزگار را.

خلاصه، این آسمان و ریسمان‌ها را بافتم که به دوستانم -به ویژه به خودم و کوچکترها- توصیه کنم که اگر «دستیار آموزشی» شدند با خود فکر کنند که «ما چه هستیم؟» و «برای چه هستیم؟». قرار است کار دانشجویان را سخت کنیم یا برای فهم بهتر دانشجویان کار خود را سخت کنیم؟ اصلاً بهتر نیست «دستیار آموزش» و یا به عبارت بهتر «آموزش‌یار» باشیم و نه «آموزگار‌یار»؟


(امیرعلی معین‌فر)


# دانشکده    # نقد   

۰۴ دی ۹۶ ، ۱۸:۰۲ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

«کمک‌کردن به بقیه خودخواهانه‌ترین کار دنیاست!»


این جمله یکی از قدیمی‌ترین جملاتی هست که توی ذهن من میچرخه، این روزها که اخبار کمک‌رسانی مردم رو توی شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم هی فکرم درگیره، یه سری(از جمله خودم) می‌گن که این نحوه‌ی کمک‌رسانی که هر کس یه شماره حساب بده و یه ماشین پر کنه پاشه بره کرمانشاه کار درستی نیست، درست نیست که مردم به جای سازمان‌های مسئول یا خیریه‌های شناخته‌شده خودشون دست به کار بشن یا یه سری سلبریتی رو واسطه‌ بکنن. منم درگیر همین فکرها بودم، ولی خواستم اینم بگم که توی چنین اوضاعی مردم فقط به فکر کمک به اون افراد زلزله‌زده نیستن، مردم به فکر کمک به خودشون هستن! وقتی همچین اتفاقی میفته فقط اونی که خونه‌ش توی زلزله خراب شده نیاز به کمک نداره،‌ اونی که از فاصله‌ی دور شاهد این درد هست هم نیاز به تسلی و تسکین داره، و این تسلی و تسکین رو شاید از طریق زدن یک کد توی گوشی تلفن و واریز یه مبلغ به حساب یه سازمان عریض و طویل پیدا نمی‌کنه (حالا من از انگیزه‌های دیگه می‌گذرم). فکر کن برای کادوی تولد دوستت، یه بار یه پولی بهش بدی و بگی هر چی دوست داری و هر چی نیازت هست بخر، یه بار بری بگردی،‌ یه چیزی خودت انتخاب کنی، کادو کنی، روش هم یه چیزی بنویسی (این کادو انگار با بخشی از هویت تو امضا شده). شاید مورد اول از نظر منطقی و اقتصادی برای دوستت بهتر باشه! ولی برای تو چی؟ تو توی اون لحظاتی که برای خرید کادو وقت گذاشتی داشتی به خودت کمک می‌کردی، اونی هم که برای کمک به مردم، خودش میره خرید می‌کنه، میره عروسک می‌خره،‌ چیزی می‌خره که به نظر خودش مهمه، یا بقیه رو به کمک دعوت می‌کنه،داره به نوعی وجدان خودش رو آروم می‌کنه. یا اونی که ترجیح میده پولش رو به جای فلان سازمان، بده به فلان ورزشکار، فلان فروشگاه، فلان آدم، فلان کافه، توی همین انتخاب هم داره بخشی از خودش رو به همراه کمکش بروز میده، داره به خودش هم کمک می‌کنه. مثل آدمی که از تهیه‌ی هدیه و خوشحال کردن یک نفر بیشتر از طرفی که هدیه رو می‌گیره خوشحال میشه.


(علی چوپان)


# دیدگاه    # نقد   

۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۷:۵۴ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

طبقه هشت، اتاق مطالعه، میز میانی اول، در حال ارسال ایمیل به دکتر کسایی.

آژیر خطر به صدا در می‌آید. نگاه دانشجویان حاضر در اتاق به هم گره می‌خورد. عده‌ای متعجب، عده‌ای مبهوت، و عده‌ای خندان.

آژیر خطر است. نمی‌دانم خطر زلزله، آتش‌ گرفتگی، یا چه!

چند دقیقه منتظر ماندم تا واکنش آنها که بلد بودند را تقلید کنم اما همه نشسته‌بودند. عاقبت خیلی آرام وسایل را جمع کردم و رفتم. آسانسور‌ها خاموش شده بودند. در راه لابی متوجه دود نزدیک سقف یکی از طبقات شدم. به لابی رسیدم. آنجا هم مانند بقیه طبقات صدای آژیر می‌آمد. بچه‌ها هم بدون توجه به صدا سرگرم بودند.


راستش من هم با دیدن این صحنه‌ها در لابی نشستم و منتظر شدم تا در صورت بروز هر گونه حادثه فرشته جان محافظ بیاید و آموزش‌های لازم را بدهد.


https://www.google.com/search?q=Emergency+Response+Procedure+University


(ارسالی از امیرعلی معین‌فر)


# دانشگاه    # نقد   

۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۸:۴۹ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

امروز در ثبت نام ارشد با چند ورودی جدید دانشکده آشنا شدیم.

سرتان را درد نیاورم، امیدوارم آن چیزی که این عزیزان سال‌ها بعد، از روز ثبت‌ نام به خاطر خواهند آورد آشنایی‌ها باشد و نه برخورد مسئولان محترم کذا و کذا.

راستی چرا تمام مشمولان نظام‌وظیفه دانشگاه مذکرند و تمام مسئولان نظام‌وظیفه دانشگاه مؤنث؟


(امیرعلی معین‌فر)


# دانشگاه    # نقد   

۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۲ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

نه اینکه فیلم باشد، اما خب... هر کدام از ما دوست داریم ظاهر خوبمان را نمایش دهیم، شاید گاه از ترس آبرو، بویژه در برابر نگاه‌هاى نیمه آشناى عادى نشده‌ى خیلى پیدا. اما خب... اى کاش همین خوب بودن‌هاى کوتاه تمرینى باشد براى بیشتر خوب بودن، نه شاید از ترس آبرو، خوب بودن‌هاى حقیقى و درون‌تر، بویژه در برابر نگاه‌هاى خیلى آشناى عادى شده‌ی ناپیدا.


(مجتبی ورمزیار)



# نقد   

۱۸ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۸ ۰ نظر
پیوند به این نوشته