احسان عبدیپور از بهترین نویسندههاییست که میشناسم. یکی دو فیلم خوب و یک فیلم خیلی خیلی خوب (تنهای تنهای تنها) هم ساخته که اگر هنوز ندیدهاید یا دیدهاید و نپسندیدهاید احتمالا ذائقهٔ سینماییتان به یک بازنگری جدی نیاز دارد. همینطور است یادداشتها و قصههایی که در صفحهٔ مجازیش مینویسد. شاید از معدود چیزهای واقعا ارزشمندی که در این روزها پیدا میشوند. خلاصه به گمانم پیشنهاد خوبیست برای این روزهای داغ و جدیدا شرجی (چرا واقعا؟!) تابستان که وقتی خورشید آمپر میچسباند؛ عوض گیرپاژ و جوش آوردن و فحش کشیدن به درسی که پروژهش وسط تابستان هم دست از سرمان برنمیدارد؛ خیالمان بزند توی دندنهٔ پنج و چشم وا کنیم ببینیم اندکی بعد از غروب در لنج موتوری بسیار کوچک آرامی نشستهایم و نسیم خلیج میپیچد در موهایی که برای فرار از گرما کوتاهِ کوتاهشان کردهایم و انگار آنقدر دوریم که نور این ماه شب چهارده زودتر از نقطهنقطههای بندر بهمان میرسد. کمی که بگذرد و نزدیکتر که بشویم و چشم که تیز کنیم اما بادبادکهای رقاص بچهها خودنمایی میکنند. به ساحل که برسیم؛ ماهیای که هنوز دارد جان میکند را روی دوش میاندازیم و پای برهنه روی ساحل تماما ماسهای پیاده میرویم تا موجشکن شمارهٔ ۴ رئیسعلی و در حالیکه صدای شکستن موجها گوشمان را پر کرده، کنار کلبهٔ ۲ در ۳ چند بار برای روشن کردن آتش اقدام میکنیم که هر بار توسط یک موج بزرگ ناکام میشود و دست آخر هم که بالاخره گُر میگیرد؛ آنقدر محو تماشای ماه میشویم که ماهی بختبرگشته جزغاله میشود؛ معالاسف. و حتی که اگر یکیمان که فریادش در صدای موجها گم شده بود با ایما و اشاره بهمان نمیفهماند الآن کلبه هم آتش گرفته بود. لانگاستوریشرت که دستازپادرازتر برمیگردیم خانه پیش ننه و وسط حیاط پنیر و خرما و چای میخوریم!
پس پیشنهادهای من از پستهای آقای عبدیپور و زندگی در بوشهر فوقِ زیبا بدون ترتیب اینهاست:
https://www.instagram.com/p/BjIugHFAodV/
https://www.instagram.com/p/Bgytf0OBYK4/
https://www.instagram.com/p/BddV9eOBAcK/
https://www.instagram.com/p/Bgt_A36hpG5/
https://www.instagram.com/p/BkJV0ZgAhye
(عرفان فرهادی)