سه واژهٔ رسانه، مردم و قدرت را در عنوان گذاشتم تا قلمم را برای این نوشته برانگیزند و هدایتش کنند که خارج از موضوع زیاده‌روی نکند. ناگزیریم انتخاب کنیم چه چیزی حکومت می‌کند. می‌شود هم به دقت و تمامیت این کار را نکرد و به واریانس الله‌بختکیِ [واژهٔ الله را به دقت انتخاب می‌کند] این توزیع اجازهٔ جولان بیشتر داد. حالا این چیز حاکم می‌تواند یک ایدئولوژی مذهبی -یا به بیانی خود خدا- باشد، می‌تواند پول و سرمایه باشد -همان‌طور که چند وقت پیش بانو الیزابت وارن، سناتور ظاهراً شریفِ رقیب ترامپ فرمودند در آمریکا تازگی(!) این‌گونه شده- یا چیزِ حاکم را مردم بگیریم. اسم اولی را در کشور ما شاید «ولایت فقیه» گذاشته‌اند، دومی را به نام «کاپیتالیسم» می‌شناسند و آخری «دموکراسی» است. گریز سریعی به یک لمِ واژگانی داشته باشیم: واژه‌های «دموگرافی» به معنای جمعیت‌شناسی یا نمودار جامعه و «تئوکراسی» به معنای حاکمیت دینی و «تئولوژی» به معنای دین‌شناسی و این‌ها را به ذهن آورید، آن‌ها را خرد کنید و به این برسید که دموکراسی حکومت مردم است. یک لمِ دیگر: کلمهٔ «وتو» را همه شنیده‌ایم. در لاتین به معنای «منع می‌کنم!» است. اصل وتو که در سازمان مللِ متحد به پنج کشورِ قدرتمند و صاحب سلاح هسته‌ای برای جلوگیری از یک تغییر و نه وضع آن، داده شده برای ما آشناست و هنوز هم مناقشه‌برانگیز است. اما یک اندیشه ریشه‌دار هنوز هم آن را توجیه می‌کند. ظاهراً مستعمران، و قلدران حق وتو را بر اساس اصلِ «ارجحیت صلح یا عدم درگیری بر عدالت» بر سازمان ملل سوار کرده‌اند. یک بار دیگر آن را بخوانید! خیلی معنا می‌رساند. بحثم دقیق و جامع نیست و صرفاً تعدادی نکتهٔ بانمک بیان کردم. اما ادامه می‌دهم که دموکراسی با «آریستوکراسی» یا حکومت نخبگان که به مذاق ما شاید خوشتر بیاید فرق می‌کند. یکی از چیزهایی که شاید دلیل بر صحّت دموکراسی قلمداد شود همین اصل عجیبِ «ارجحیت عدم درگیری بر عدالت» است. شاید برای مثل من که جنگ و ناامنی ندیده عجیب بنماید اما احتمالا برای نویسندگان منشور سازمان ملل که جهانی پراندوه را از پس دو جنگ مهلک و خون‌ریز می‌زیستند جور دیگری بوده. این وسط رسانه چه کار می‌کند؟ مردم را روشن می‌کند. بدیهتاً هم باید آزاد و صادق باشد. مثل بازار آزاد -که دل خوشی از آن ندارم ولی گمان می‌کنم به طبیعت آدمی نزدیک است- آزادی بیان هم شاید ساختاری ست که رسانه را به سمت خوبی ببرد، اگرچه همین حالا در کشور آزادی مانند آمریکا هم می‌شود مثلِ فاکس‌نیوز را دید ولی خب فضا برای آدمِ حنیف از پروپاگاندای صداوسیمایی انحصاری بهتر است به روشنی. دیشب داشتم Changeling را می‌دیدم، موسیقی فیلم را دارم همین حالا می‌شنونم که بسیار آرام و خوب است. شاید موضوع فیلم این نیست -شاید هم هست!- اما فیلم به خوبی نشان می‌دهد که ساختار فاسد پلیس چطور از رسانه‌ها می‌ترسد و دستگاه مستقل قضا چطور به راحتی سازمانِ پلیس را محاکمه می‌کند و نهایتاً مردم قدرت را به وسیله انتخاباتی نرم از دست گمارندهٔ این رئیس پلیس فاسد خارج می‌کنند. رسانه چشم و گوش مردم است برای نظارت روی نحوهٔ جریان قدرت. مردم از دریچهٔ آن درک می‌کنند، متأسفانه تحلیل هم می‌کنند و سپس با همان ابراز وجود می‌کنند؛ گاهی زمام امر را از دست نخبگان خیرخواه هم می‌گیرند چه رسد به مستبدان و فاسدان. دموکراسی قرار است از تنش‌ها جلوگیری کند؛ یک مردم‌سالاری سالم و روان نمی‌گذارد مردم به التهابی که می‌بینیم برسد. مثلاً می‌تواند سوپاپ اطمینان آن‌ها در انتخابات‌ها شود، البته نه این‌طور که در میان چند گزینهٔ مشابه که شورایی نامحترم در اختیارشان گذاشته دفع افسد کنند. در آخر اینکه: مردم ممکن است صلاح خودشان را ندانند. کاملاً درست است! البته که شما هم دقیقاً نظر خود خدا را در مورد ریز مسائل می‌دانید و آن را بدون اشتباه و فساد اجرا می‌کنید :) در مورد پوپولیسم و سوسیالیسم هم بگذاریم آقای سندرز حرف‌ها را بزند. 

(قاسم نیک‌صفت)


# تحلیل