پنجشنبه گذشته چهلم  یکی از دوستانم بود . به عشق یادش رفتم بهشت زهرا . دیدن حال مادرش بغضم را شکست . هنوز نمیتونست باور کنه که فرزندش رفته. سر مزارش فامیلاش  من را به مادرش معرفی کردند. حرفی جز تسلیت نداشتم که بزنم. بهم گفت : ایشاللا عروسی هاتون جبران کنیم ......

آتش گرفتم..... 

همین.


(امیررضا معمارزاده)