در پاسخ به: «چیزى که بیش از همه از بودن یا نبودن آن در دانشکده ناراحت هستید؟»


یکی از چیزهایی که از بودن آن در دانشکده ناراحت هستم کلیشه‌ای است که می‌دانم در لحظه‌ای که آن را در متن ببینید از خواندن ادامه این نوشته پشیمان می‌شوید اما اگر برایتان مقدور بود چند خطی تحمل کنید. 

یکی از چیزاهایی که از بودن آن در دانشکده، دانشگاه، کشور و جهان ناراحتم موضوعی به نام تقلب در تمام اشکال و صور آن است. 

بگذارید در همین ابتدا اعتراف کنم که این بلای خانمان‌سوز گریبان خودم را هم گرفته و بارها پایم به این منجلاب کشیده شده و از جایگاه یک متهم این متن را می‌نویسم.

 وقتی ترم دوم دوران کارشناسی بودم دستیار آموزشی درس ساختمان‌های گسسته سهند مظفری بود که برای من نمونه ایده‌آل یک دانشجوی خوب بود. آن زمان سال آخرش بود و شنیده بودم که در طول دوران کارشناسی هیچوقت برای انجام تکالیفش از هیچ‌گونه کپی کردن استفاده نکرده حتی در مورد گزارش آزمایش‌ها! بعد از این، در رویاهایم می‌دیدم که من هم مثل او بعد از ۴ یا ۵ سال می‌توانم به خودم افتخار کنم که هیچوقت این کار را نکرده‌ام اما الان باید اعتراف کنم که متاسفانه علی‌رغم علاقه‌ای که به این رویا داشتم نتوانستم به آن جامه عمل بپوشانم و بارها اتفاق افتاد که تنگی وقت، بی‌اهمیتی درس از نگاه من برای آینده‌ام، علاقه کم به آن و… مرا در برابر شیرینی تقلب و کپی کردن به زانو درآورد.

می‌دانم که چیزهایی زیادی در این مورد شنیده و خوانده‌اید و نمی‌خواهم بیهوده‌نویسی کنم امااز میان آفات مختلف این مسئله مهم‌ترین بخش این نیست که ما بی‌سواد خواهیم بود زیرا چه بسا افرادی که در دروس مرتبط با علاقه‌شان این کار را نمی‌کنند و برای بقیه دروس از این روش استفاده می‌کنند و بنابراین می‌توانند افراد بسیار موفقی باشند و در عمل هیچ اتفاق بدی نیفتد. مهمترین بخش این نیست که شاید حق دیگری را ضایع می‌کنیم و با این نمره‌ها جایگاهی که متعلق به دیگری است را می‌گیریم زیرا این دنیا آنقدر وسیع هست که هر کسی دیر یا زود به جایگاهی که لایقش هست برسد هر چند بارها حقش ضایع شده باشد. مهمترین آفت از نظر من «عادت به تقلب و فریب دادن خود و دیگران و عادت به تنبلی و بی‌صبری» است. ما در دوران دانش‌آموزی و دانش‌جویی عادت می‌کنیم که تقلب نه‌تنها کار بدی نیست بلکه بعضا ارزش است. از دور به افرادی که در سطوح کلان تقلب می‌کنند نگاه می‌کنیم و تصور می‌کنیم که کار ما با آن‌ها تفاوت چشم‌گیری دارد اما حقیقت این است که آن‌ها هم مثل ما بودند، تنها به این کار عادت کردند. عادت کردند که راه‌های میانبر را انتخاب کنند و عادت کردند که در اصطلاح زیرآبی بروند و از این موفقیت دل‌شاد باشند.

آرزو دارم نه بخاطر جامعه و نه بخاطر نفس زشتی این کار، بلکه حداقل برای سلامت روح خودم روزی باشد که بتوانم بگویم سال‌هاست که تقلب نکرده‌ام و خودم و دیگران را فریب نداده‌ام.


(عطیه حمیدى‌زاده)


# برش