بعضی وقتها یک چیزهایی برای ادم قدیمی میشوند، به نوعی شاید بتوان گفت کدر میشوند. مثل صفحه گوشی که آدم میخرد و هر روز کدر و کدر تر میشود، حالا ممکن است هر از چند گاهی دستی هم به سر و رویش بکشد و اگر خیلی بخواهد رویاپردازی کند بگوید "دقیقاً مثل روز اولش شد!". نوع دیگری از این کدر شدن را میتوان در تجربیات روزمره دید، مثل گوش دادن چندباره یک آهنگ، رفتن مداوم به یک پارک و یا حرف زدن با یک آدم همیشگى. در تمام این تجربیات، هیچ تکراری مثل بار اول نیست و چه بسا تکرار بعد از مدتی زجراور و خستهکننده باشد. به راستی چرا تجربیات آدمی کدر میشوند؟ تکرار چندباره یک تجربه همیشه از لذت آن می کاهد. حتماً خود خواننده هم میتواند به تجربیاتش فکر کند و در تمام تجربیات تکراری، لذت اولین بار را با آخرین بار مقایسه کند، لذت اولین بار رفتن به مدرسه را، لذت اولین بار رفتن به سفر را، لذت اولین بار خندیدن با بهترین دوست را ... به نظر شما چرا اینطور است؟ اصلا شما این گزاره ها را قبول دارید؟
(ارسالی از الیاس حیدری)