سختش نکنیم

جایى براى ساده‌تر حرف زدن بچه‌هاى دانشکده کامپیوتر شریف

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است


نه من بیهوده گردِ کوچه و بازار می‌گردم / مذاق عاشقی دارم پیِ دیدار می‌گردم

خدایا رحم کن بر من؛ پریشان وار می‌گردم / خطاکارم؛ گنه‌کارم؛ به حال زار می‌گردم

شراب شوق می‌نوشم؛ به گرد یار می‌گردم / سخن مستانه می‌گویم؛ ولی هوشیار می‌گردم

گهی خندم، گهی گریَم، گهی افتم، گهی خیزم / مسیحا در دلم پیدا؛ و من بیمار می‌گردم

بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی را / غلام شمس تبریزم؛ قلندروار می‌گردم


#شعر

#مولانا

(عرفان فرهادی) 


۱۷ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۵۳ ۱ نظر
پیوند به این نوشته

میز کار علی‌اکبر غیوری


# برش   

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۵۲ ۰ نظر
پیوند به این نوشته
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۲۹ ب.ظ

مدرسه تابستانهٔ علوم کامپیوتر، تلاشیه برای آموزش تعاملی، خلاقانه و گروهی علوم کامپیوتر به بچه‌های دبیرستانی، که احتمالن توی مدارس آموزش و پرورش چنین فضاهایی رو تجربه نکردن.

مدرسه، بعد از برگزاری موفق سال گذشته در اصفهان (به همکاری خانهٔ ریاضیات اصفهان، انجمن علمی دانشکده SSC و استارتاپ «دال»)، تابستون امسال دوبار برگزار می‌شه. یکی اصفهان، یکی هم دانشگاه خودمون، شریف.

مدرسهٔ اصفهان ۳ تا ۵ شهریور توی محل خانهٔ ریاضیات برگزار شد و به لطف خدا تونست درصد خیلی بالایی از رضایت‌مندی بچه‌ها رو کسب کنه.

مدرسهٔ شریف اما از ۱۳ تا ۱۵ شهریور برگزار می‌شه و تعداد زیادی بچهٔ دبیرستانی از شهرهای مختلف کشور می‌آن، تا مباحثی مثل الگوریتم، پیچیدگی محاسباتی، سیستم‌های پیچیده و نظریهٔ بازی‌ها رو توی کارگاه‌ها باهاش مواجه بشن.

مسئولیت برگزاری کارگاه‌های علمی هم به عهدهٔ دانشجوهای کارشناسی رشته‌های مختلف از دانشگاه‌های شریف، تهران و صنعتی اصفهانه.

کسی چه می‌دونه؟ تیمی که تشکیل شده ممکنه توی آینده دست به کارهای بزرگتری هم بزنه.

خلاصه اگه طی چند روز آینده از لابی گذرتون رد می‌شد و صدای جیغ و همهمهٔ یه عالم بچهٔ دبیرستانی رو شنیدین، تعجب نکنین😁، احتمالن دارن در مورد راه‌حل‌هاشون با هم‌تیمی‌ها یا منتورهاشون بحث می‌کنن.😅

عکس بالا هم تیم برگزاری مدرسهٔ اصفهانه.

@csss2018


(سینا ریسمانچیان)


۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۲۹ ۱ نظر
پیوند به این نوشته

در پاسخ به: این پست


#IST_austria
(آرش پوردامغانی)


۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۱۸ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

میز کارتون چه شکلیه؟

تابستون پره از تجربه‌های تازه.

بعضی‌هامون تو یه شرکتی کارآموزی می‌کنیم. بعضی‌ها تو خارج کشور در حال کارآموزی هستیم. بعضی‌هامون تو خونه داریم روی استارت‌آپ فوق‌العادمون کار می‌کنیم. یا خیلی تجربه‌های جورواجور دیگه.

راستی،

میز کار شما چه‌شکلیه؟

منتظر عکس‌ها و نوشته‌هاتون هستیم.


# برش   

۱۰ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

در جواب خانم شعبانی باید بگم چرا اصلا ما باید عادت بپذیریم

به شخصه با عادت پذیرفتن مخالفم حتی در کارهایی که خوب می دانم

وقتی یک کار را خوب و ارزشمند میدانم که با تفکر باشد نه براساس یک سری رسم و رسوم یا عاداتی که در انسان شکل گرفته

سخنم را با این چند خط از نادر ابراهیمی به پایان میبرم

"نمازی که از روی عادت خوانده شود نماز نیست، تکرار یک عادت است:نوعی اعتیاد، حرفه ای شدن، پایان قصه خواستن است.

عادت، رد تفکر است و رد تفکر، آغاز بلاهت است و ابتدای ددی زیستن. انسان، هرچه دارد، محصول تمامی هستی خویش را به اندیشه سپردن است؛ و من، پیوسته می اندیشم که کدام راه، کدام مکتب، کدام اقدام، در فرو ریختن این بنا می تواند تاثیر بیشتری داشته باشد."


(محمدمهدی مرادی)


۰۸ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۳ ۱ نظر
پیوند به این نوشته

در رابطه با خطبه ۸۰ نهج البلاغه:
اگر انسان اندکی با سیره‌ی ائمّه(علیهم السّلام) و قرآن کریم آشنایی داشته باشد و با عقل خود در این روایت بیاندیشد خواهد یافت که این روایت به هیچ طریقی قابل قبول نیست و نه عقل آن را می‌پذیرد و نه شرع. اگر اینگونه بود که تمام زنان عقل و ایمانشان ناقص باشد، پس چرا امام سجّاد(ع) خطاب به حضرت زینب(س) می فرمایند: «أنت بحمدالله عالمة غیر معلّمة» یعنی عقل شما در درجه‌ای است که نیاز به تعلیم ندارد و تمام علم در نزد شماست؟ و اگر اینگونه بود که تمام زنان عقل و ایمانشان ناقص باشد، پس چرا امام حسن عسکری(ع) در وصف مقام حضرت فاطمه(س) ایشان را حجّت خداوند بر تمامی ائمّه(علیهم السّلام) معرّفی می‌کنند؟ و اگر اینگونه بود که عقل زن ناقص باشد یا نصف مرد باشد چرا در قرآن کریم آمده است که زن و مرد از یک نفس واحده خلق شده‌اند و هیچ‌یک برتر نیست بلکه ملاک برتری تقواست؟ و …
خود امیرالمومنین(ع) در فرمایشی روایات را در ۴دسته طبقه‌بندی کرده‌اند و فرمودند تنها یک دسته آنها را بپذیرید و بقیّه را بدون دلیل متقن و حجّیّت کامل نباید پذیرفت. بنده نمی‌دانم چرا عدّه‌ای دنبال توجیه روایات ناصحیح ویا تقطیع شده هستند؟ خب به وضوح هر عقلی می‌یابد که حتّی اگر عقل زنان را ناقص بگیریم دلایلی که در ادامه آورده شده‌است اصلا دلایل منطقی نیستند! یا اینکه بگوییم منظور از کلمه نساء بخش منفعل عقل است، با این اوصاف آیاتی که پیرامون حجاب و پوشش زنان آمده است نیز راجع به بخش منفعل عقل است؟!
یا اینکه بیاییم نقص را به معنای تفاوت بگیریم نیز از جمله توجیهاتی است که باز به همان دلیل که در ابتدا ذکر شد قابل قبول نیست.
تمام مشکل آن است که ما نهج البلاغه را در ردیف قرآن قرار داده و یک کتاب کامل و ۱۰۰درصدی و غیرقابل تحریف یا تقطیع می‌بینیم درحالیکه این کتاب به دست تاریخ‌نگاران گردآوری شده است و خالی از اشکال نیست. برای اینکه ادّعای خودم را اثبات کنم تنها به ذکر یک نمونه اکتفا می‌کنم:
اگر شما با فرمایشات حضرت علی(ع) آشنایی داشته باشید می‌بینید که ایشان در مواقع گوناگون و به مناسبتهای مختلف گلایه‌های فراوان خود را از ابوبکر و عمر بیان می‌کنند. برای اینکه یک نمونه‌اش را مشاهده بفرمایید کافی است به خطبه شقشقیه مراجعه نمایید. حال در همین نهج البلاغه به خطبه‌ی ۲۲۸ مراجعه کنید، می‌بینید که چه تعریف‌هایی از قول ایشان در وصف عمر نقل شده است! تکلیف چیست؟ کدام را بپذیریم؟ آیا امکان ندارد اشتباهی در ثبت تاریخ رخ داده باشد؟ محقّقین باجستجوهای زیاد در میان منابع تاریخی یافته‌اند که در تاریخ طبری( که طبری از اهل سنّت بوده و قبل از مرحوم سیّد رضی می زیسته است) همین خطبه عینا نقل شده است منتها از زبان امیرالمومنین(ع) نیست بلکه زنی که طرفدار خلیفه بوده است در حمایت از خلیفه پس از مرگش خطاب به حضرت این صحبتها را کرده بودند امّا در نهج البلاغه از زبان حضرت نقل شده است.
راجع به خطبه۸۰ نیز بسیاری از علما در سند این روایت تردید کرده اند و مرحوم سیّد رضی، این روایت را مرسلاً نقل کرده است که نوعاً علما به روایات مرسله، عمل نمی کنند.
اگر کسی بخواهد مقام واقعی زن را در نظام اسلام بررسی کند قطعا بهترین الگو حضرت فاطمه زهرا(س) است که خطبه فدکیّه از ایشان به ما رسیده است و اگر مقداری در این خطبه تامّل کنیم و با مباحث عقلی آشنا باشیم خواهیم یافت که این مطالب تنها از عقلی صادر می‌شود که شایسته است تمام عقول دربرابرش سر تعظیم فرود ‌آورند. این موضوع نشان میدهد که نه تنها عقل زن ناقص نیست بلکه توانایی رسیدن به چنین جایگاهی را دارد.

(محمّدحامد فتحی) @mh_fathi


۰۷ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

:

بی‌نظیر بوتو -نخست‌وزیر فقید پاکستان-، جایی در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «پس از سپیده‌دم روز ۲۷ دسامبر پلیس به دنبالم آمد. آخرین نگاه را به سلول نمناک و وحشتناکم انداختم. چطور بود که از ترک آنجا غمگین بودم؟ اما هنگام ترک انس و الفت به سوکور غمگین بودم.». این نوشته برای زمانی‌ست که بعد از سال‌ها اسارت در شرایطی غیرانسانی و وحشتناک، آزاد شده بود تا باقی دوران اسارتش را در منزل شخصی و تحت نظارت نیروهای پلیس بگذراند. در یکی دو بند بالاتر توضیح می‌دهد که موقع ترک زندان و خداحافظی از زندان‌بانان غمگین است و گریه می‌کند.

به این چند جمله که رسیدم مکث کردم و دوباره خواندم. چطور ممکن است کسی پس از تحمل آن شرایطی که حتی خواندن توصیفاتش عذاب‌آور است از ترک زندان و رفتن به مکانی به مراتب بهتر غمگین باشد و دلتنگ شود؟ یاد دیالوگی از شهرزاد افتادم، دقیق یادم نیست اما در قسمتی از فیلم به پدر فرهاد می‌گفت که آدم به همه چیز عادت می‌کند، به گند و کثافت هم عادت می‌کند (نقل به مضمون). به نظرم بی‌نظیر بوتو هم عادت کرده بود حتی به آن زندان نمور و آن زندگی غیرانسانی هم عادت کرده بود و ترک آن برایش سخت و ترسناک بوده است. خودش توضیح می‌دهد: «سال‌های زندان اثر خودشان را برجای گذاشته بود. از ناشناخته‌ها می‌ترسیدم.»

عادت کردن چیز ترسناکی‌ست. شمشیر دولبه‌ای‌ست که از طرفی برای ادامه زندگی لازم و ضروری‌ست و از طرف دیگر می‌تواند مایه رخوت و سکون در آدم شود. اگر بی‌نظیر به آن زندان و شرایط عادت نمی‌کرد چگونه می‌توانست دوام بیاورد و بالاخره روزی با انتخاب مردم نخست‌وزیر پاکستان شود؟ اگر آدمی به درد و غم و جدایی عادت نکند چگونه می‌تواند به زندگی ادامه دهد؟

اما عادت کردن روی ترسناک دیگری هم دارد. عادت کردن می‌تواند ما را از تغییر بترساند از ناشناخته‌ها بترساند. می‌تواند مانند باتلاقی ذره ذره ما را به درون سکون بکشاند و بی‌آنکه متوجه شویم از ما کسی را بسازد که امروز حتی فکرش را هم نمی‌کنیم.
عادت کردن می‌تواند آدم را سِر و بی‌حس کند، نسبت به غم و رنج خودمان و دیگران بی‌تفاوت بسازد و انگیزه تلاش برای رشد و بهبود را بکشد.

به گمانم یکی از چالش‌های بزرگ زندگی اینست که بتوان فهمید کدام عادت لازم است و باید آن را پذیرفت و کدام عادت همان باتلاق بی‌انتهاست که هر چه بیشتر به درون آن فرو رویم نجات یافتن از آن سخت‌تر و دردناک‌تر می‌شود.

(زینب شعبانى)


# دیدگاه   

۰۴ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۱۹ ۲ نظر
پیوند به این نوشته


در رابطه با اون خطبه نهج البلاغه باید بگم که اون زمان ادبیات خاص خودش رو داشته یعنی نگاه مردم به زندگی با نگاه ما به زندگی با نحوه برداشت و تلقی های ما از زندگی تفاوتی به اندازه ۱۴۰۰ سال فاصله زمانی و فرهنگی و زبانی هست. با توجه به قرائنی که وجود داره این صحبت ها ناظر به یک موجودیت هست به نام انسان:
انسان دو بخش زنانه و مردانه به تعبیر اونها داره که هم در مردهای واقعی هست هم در زن های واقعی.
خلاصه اش این میشه که با قسمت های منفعل خودتون تصمیم نگیرید، با بالقوه ها بگیرید ...

(حامد دشتی)


۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۱ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

داشتم بخشی از نهج‌البلاغه رو میخوندم که به خطبه ۸۰ معروف رسیدم. (که عقل زن‌ها ناقصه و…) شروع کردم به سرچ کردن تو نت و چیزی پیدا نکردم. توی خونه یه نهج‌البلاغه با شرح مفصل‌تر پیدا کردم گفتم شاید توی اون بتونم توضیحی پیدا کنم. انتشار اون کتاب مال سال ۵۱ بود. دیدم تنها توضیحی که داده در مورد جمله آخر خطبه است که گفته بود در کارهای معروف هم از زن‌ها پیروی نکنید در توضیح گفته بود که اگر واجب بود انجام بدید ولی بهش بگید که بخاطر اون انجام ندادید اگرم مستحب بود انجام ندید که فک نکنه ازش پیروی کردید چون در اینجا پیروی نکردن از زن مستحب مهمتریه! جالب بود که در اون برهه زمانی دغدغه راجع به این خطبه مربوط به نحوه اجرای این بخشش بوده نه چیز دیگه‌ای. فک کنم حتی خود زن‌ها هم مشکلی با این خطبه نداشتن. 

رفتم یه نهج‌البلاغه جدیدتر پیدا کردم. مترجم تمام سعیش رو کرده بود که با نگاهی متفاوت به معنی کلمه «نواقص» یجوری قضیه رو حل کنه. سعی کرده بود بگه که اینجا نواقص به معنی اختلاف و تفاوت عقل و ایمان زن و مرده نه ناقص بودن، ولی واقعا تلاش نافرجامی بود. خلاصه که دلم نمیخواد از کنار چنین چیزی راحت بگذرم و امیدوارم جوابی براش پیدا کنم.


(عطیه حمیدى‌زاده)

#دیدگاه 



۰۱ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۳ ۱ نظر
پیوند به این نوشته