«سختی دوری مشترکه، ولی دوری رو سختش نکنیم»
از ورودی ۹۷ در جلسه حضور داشتند تا ورودی ۹۷، یکی مو در این دانشگاه سپید کرده بود و دیگری در حال آشنایی با زبان کامپیوتریها، و من نیز جمعبند.
ابتدا از دوستی گفتیم، از این که دوری و دوستی فراتر از ضرب المثل، وقتی حتی اشتراکاتان را هم حفظ کنید، چندان ساده نیست. حتی ممکن است از لحاظ مکانی خیلی نزدیک باشید ولی از لحاظ فکری خیلی دور. اما آدم نیاز دارد بعضی وقتها گپ بزند، گپهایی صمیمی. دیدم که محبت میتواند این صمیمت را در دوری ایجاد کند، پس چرا به دیگران محبت نکنیم؟ محبت بیدریغ.
سپس به سراغ هویت ملی رفتیم، در حالی که یاد مام وطن را با چای و بیسکویت مادر زنده نگه میداشتیم. از شهر و دیارمان گفتیم و ایرانیان خارج از کشور. از این که هنوز در میان تفرقه ، اتحاد نسبی وجود دارد و در بعضی شهرها شما حتی میتوانید تجربههای ایرانیتری از خود ایران داشته باشید.
بعد از این سراغی از دلتنگی گرفتیم، اما راستش این قدر دلم را تنگ کردهاند این روزها که از نوشتن از آن عاجزم.
و در نهایت بحث خانواده پیش آمد، این که رنج مختلفی از تعامل خانواده داریم، از درددلهای روزانه، تا پیچاندنهای ماهانه. چیزی که قابل توجه بود، بیان تناسب میان دردل فرد دور شده با فرد مانده بود. این که حدی را نگه داریم که از ما بیخبر نباشند، و گرنه نگرانمان میشوند، و این که در بین شادیهامان صرفا به بیان مشکلاتمان نپردازیم.
این بود برداشت من از آنچه در گپبزنیم گذشت. اما به نظر خوشبختانه تفاوت دیدگاه وجود داشت و امیدوارم هرکس توشهی خودش را از این محفل دورهمی به همراه برده باشد. خوشحال میشویم اگر سایر حاضران جمع نیز از آنچه برایشان جال بود بگویند.
گپ بزنیم حاصل تلاش گروه چهارنفرهای بود که از دل دورهمی سختش نکنیم به وجود آمده. به امید خدا میخواهیم این جلسات ادامه دار باشد و محلی باشد برای تعامل دیدگاههای گوناگون و حرفهایی که سخت شده است.
(آرش پوردامغانی)