در جواب خانم شعبانی باید بگم چرا اصلا ما باید عادت بپذیریم
به شخصه با عادت پذیرفتن مخالفم حتی در کارهایی که خوب می دانم
وقتی یک کار را خوب و ارزشمند میدانم که با تفکر باشد نه براساس یک سری رسم و رسوم یا عاداتی که در انسان شکل گرفته
سخنم را با این چند خط از نادر ابراهیمی به پایان میبرم
"نمازی که از روی عادت خوانده شود نماز نیست، تکرار یک عادت است:نوعی اعتیاد، حرفه ای شدن، پایان قصه خواستن است.
عادت، رد تفکر است و رد تفکر، آغاز بلاهت است و ابتدای ددی زیستن. انسان، هرچه دارد، محصول تمامی هستی خویش را به اندیشه سپردن است؛ و من، پیوسته می اندیشم که کدام راه، کدام مکتب، کدام اقدام، در فرو ریختن این بنا می تواند تاثیر بیشتری داشته باشد."
(محمدمهدی مرادی)
حتی تو روزمرهترین چیزا
چون اونوقت چیزای خوب هم contribution کافی رو نسبت بهت ندارن
اما خب، همیشه آدم نمیتونه عقلی زندگی کنه
گاها خسته میشه، کلافه میشه، بیتفاوت میشه
اون موقع حداقل همین عادت، اون پیوستگی اخلاق خوب رو حفظ میکنه. پیوستگیای که نباید قبح قطع شدنش از بین بره.
گاها اخلاقای خوب رو کافیه یکی دوبار ترک کنیم که دیگه نسبت به ترکشون بیتفاوت شیم. و خب «عادت»، «فیچری»ست برای «هندل» کردن این مساله