سختش نکنیم

جایى براى ساده‌تر حرف زدن بچه‌هاى دانشکده کامپیوتر شریف

۲۵ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است


تمدید خوب :)))


براى من اولین بار سر کلاس آمار دکتر جعفرى بود که مسئله‌ى تمرینا مطرح شد. البته دکتر با ما راه می‌اومد و کلا تمدید می‌کرد. ولى می‌گفت که دانشگاه‌هاى خارج هر روز ددلاین دارید و تمدید معنى نداره و این چیزا. 

دفعه‌ى دوم سرکلاس دکتر خرازى بود. اونایى که درس داشتن می‌دونن، تمدید محال است مگر سرور خودشون خراب باشه.

اونجا هم دکتر ما رو مقصر دونست و مسئله دانشگاه‌هاى خارج رو مطرح کرد.

اخیراً هم یکی دو جا دیدم از نظر علمى نوشتن که تمدید معنى نداره و خوب نیست و اینا.

خب چى می‌خواستم بگم؟

هان! یادم آمد. هان! داشتم می‌گفتم.

تمدید تو سیستم ما کاملا منطقى و خوبه :))

چرا؟

- کیفیت تمریناى ما به شدت افت کرده. یکى از علل اصلیش عدم تسلط کافى تى‌اى‌ها و سپردن کل تمرین به اوناس. نظارت استاد به شدت کمه. 

- حجم تمرین غیر منطقى و کاملاً مستقل از هر چیز دیگه‌اى است! 

- سیستم به کل غلطه! منظورم اینه که ایجاب می‌کنه شما نمره‌ى همه درسا برات مهم باشه.

- هدف فقط مشغول نگه داشتن دانشجو است.  


شما به عنوان یه دانشجو، اگه بخواى منطقى پیش برى، یه الگوریتم انتخاب می‌کنى تا درسا رو هندل کنى.

اغلب انتخابشون earliest deadline first هست.  چرا؟

چون نمره همه درسا باید بالا باشه. 

ینى الگوریتمى می‌خواى که به همه یا حداکثر تمرینا با حداقل جریمه برسى. 

حالا بیاید زندگى دو هفته‌ى خودمونو بررسى کنیم و تبدیلش کنیم به مجموعه‌اى از task ها. 

یه سرى که ثابتن: کلاس رفتن، غذا خوردن و خوابیدن که برنامه مشخصى دارن و تو زمان ثابت خودشون انجام می‌شن. 

بقیه اما:

تمرین اول میاد و ددلاینش دو هفتس. دوهفته واسه یه تمرین منطقى اوکیه.

فعلا این تسک (task) در اولویته چون چیز دیگه‌اى نیس. 

دو روز بعدش براتون یه کوییز می‌ذارن. 

شاید یه امتحان میانترم هم داشته باشید این وسط. سه چهار تا تمرین دیگه هم این وسط اپلود میشه. 

چى شد؟

در یک بازه‌ى دو هفته‌اى، تسک‌هاى کوچک و بزرگى با دوره تناوب‌هاى متفاوت ظهور می‌کنن. و شما با انتخاب earliest deadline first به هر تسک فقط یک یا دو روز مونده به ددلاین شروع به رسیدگى می‌کنید. والبته چون حجم غیر منطقى‌اى دارن ممکنه ددلاینا رو رد کنید. 

در این لحظات عرفانیه که دست به دعا برمی‌دارید و حیاتتان را در نوشیدن عصاره‌ى تمدید مى‌بینید.


اما چه چیزى شما رو نجات میده؟ 

اولویت بندى! اینجورى در کنار ددلاین یه پارامتر دیگه هم دارید و درنتیجه اونى که مهم‌تر هست رو انجام می‌دید. نتیجه؟

نمره‌ی بعضى درساتون خوب نخواهد شد. در سیستم ایده‌آل این مشکلى نداره! شما قرار نیست تو همه چی خوب باشید. 

سیستم ما چى؟

هرجا میرى معدلتو نگاه می‌کنن. کنکور، اپلاى حتى! بعضى جاها واسه کار و... 


خلاصه اینه که تمدید راه حلى است براى بقا در یک سیستم غلط که تا حدى موثر است. 

پس اگر می‌خوایم ایده‌آل باشیم و تمدید رو حذف کنیم، باید اینا رو درست کنیم:

- یه سیستم ایده‌آل که لازم نباشه افراد تو همه چى مهارت پیدا کنن. همون که نمره‌ی همه چى برات مهم نباشه.

- استاد دانشجو رو مثل یه پردازنده نبینه که تو حالت idle ضرر داره و به زور می‌خواد با تسک‌هاى بى‌کیفیت و ناکارا اون رو مشغول نگه داره!

- نظارت بیشتر استاد روى تمرین. 

- انتخاب تى‌اى به صورت سختگیرانه‌تر.


یه نکته دیگه هم اینه که، این ددلاین‌هاى ما soft هستن مگر تعداد خاصیشون. البته به شرطى که طبق ادعاى اساتید واسه یادگیرى باشن.  هدف همه‌ى درسا اماده کردن شما براى کار یا موارد دیگرى که hard deadline دارن نیست!

پس بجز موارد خاص اصن نباید از لفظ ددلاین استفاده کرد. چون گذشتنش (البته نه تا یه سال مثلا:)) ) اشکالى ایجاد نمی‌کنه!


(مهدی حسن‌پور)


# دیدگاه   

۰۶ آذر ۹۶ ، ۱۸:۱۳ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

نه خیلی عمیق


واقعیت اینه که یه روز می‌میرم. شایدم یه شب. هر چیز دیگه‌ای واقعی نباشه این یکی شوخی بردار نیست. مثلا ممکنه یه نفر به من بگه تو باید ازدواج کنی تا چن سال دیگه یا مثلا تو باید تا چن سال دیگه کار مشخص و منبع درامد مطمئنی داشته باشی تا زندگی خوبی داشته باشی. من میگم اصلا همه‌ی اینا هم غلط، ولی اون مرگ دیگه غلط نیست. بنابراین بالاخره باید پامو بذارم یه جای سفت. و اگه هیچ کدوم از این جاهای سفتی که دیگران روش فلسفه‌ی زندگی‌شونو ساختن به مذاق من خوش نیاد یا باید یه جای سفت جدید پیدا کنم یا اینکه اگه پیدا نشد همین خودش میشه یه جای سفت که جای سفت دیگه‌ای وجود نداره. پس باید این مسئله‌ی بزرگ رو قبل از هر چیز دیگه‌ای حل کنم. یک بار برای همیشه. عجب گرفتاری شدما. سختش کردم. ولی شاید نباید سختش کنم.


(محسن محب زاده)


# دیدگاه   

۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

هر از چندگاهی یه سری می‌زنم انقلاب که شرایط ملتو ببینم و خیلی تو خودم غرق نشم.

یه سری که همینجور داشتم می‌رفتم، یه بانوی افغانو دیدم که با دختر کوچیک‌تر مساوی 10سالش داشت یه چیزایی می‌فروخت.

برای اینکه وجدان خودمو گول بزنم که مثلا به فکر تغییر وضعیت اجتماعم،  رفتم یه چیزی ازش بخرم؛ رفتم جلو گفتم: «خانم اینا چند قیمتن؟» گفت: «۳ تومن.»

۳ تومن داشتم اما از عمد یه ۵ای دادم و گفتم: «اگه بقیه ندارین بمونه.»

گفت: «دارم، ۲ تومن ارزش دروغ نداره.» داشت تو کیفش دنبال بقیه پول می‌گشت، داشتم تو وجودم دنبال کلمه‌ای برای ستایش مناعتش می‌گشتم.


امشبم دوباره من و انقلاب،

چشمم به یه سری از این بچه های کار افتاد، رفتم باهاشون یه گپی بزنم،اصرار کردن که یه پولی به ما بده.

موجودی حسابو نشونشون دادم گفتم:« کلا ۴۰ تومن دارم چی بدم بهتون، آخه؟ اما دوپرس جوجه دارم می‌خواین اونا برا شما.» (چرا همراهم غذا بود؟ چون اصلا با همین نیت انقلاب گردی می‌کردم)

گفتن که ایرادی نداره یه ذره بده ایشالله که زود جاش برگرده. گفتم ایشالله.

یه چندرغاز کشیدم و دادم بهشون. گفتن ایشالله به هرچی آرزو داری برسی، گفتم ایشالله، شما چه آرزویی دارین؟ سر صحبتو باهاشون باز کردم و...

ده دقیقه گذشت، شایدم بیشتر، اما چون خوش گذشت حس نشد. (وقت گرانبهام (!) هم بلای خاصی سرش نیومد)

چون لهجه‌ی خاصی داشتن ازشون محل تولدشونو جویا شدم، بزرگترینشون با خجالت گفت افغانستان، گفتم ایول، پس مهمون مایین :) یه ذره دلیرتر شد و گپ و ادامه دادیم فهمید دانشجوم و...

موقع رفتن گفتم «شام خوردین؟ من شام دارما!» گفتش آره، ولی مشخص بود نه. فقط داشت مراعات موجودی حسابمو می‌کرد.

با خودم گفتم که عجب مهمونایی داریم، چقدر بزرگ دل! داشتم برمی‌گشتم خوابگاه دوباره همون بانوی مذکور و دیدم.

«عجب مهمونایی داریم»

کاش یه ذره مهمون نوازتر بودم.


نیمروز من


# خاطره   

۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۵ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

سلام

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که در کتابی یا سایتی، نمودار یک تابع را بدون داشتن معادله آن  ببینید؟ طبیعتا اگر بخواهید از آن تابع در برنامه ای که خود مینویسید استفاده  کنید، نیاز به معادله آن تابع یا داشتن مختصات  نقاطش به تعداد قابل قبولی دارید؛ 

برای این کار، وبسایت زیر را به شما پیشنهاد میکنم!

موفق باشید.

https://automeris.io/WebPlotDigitizer/

(امیررضا معمارزاده)


# معرفی   

۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

«کمک‌کردن به بقیه خودخواهانه‌ترین کار دنیاست!»


این جمله یکی از قدیمی‌ترین جملاتی هست که توی ذهن من میچرخه، این روزها که اخبار کمک‌رسانی مردم رو توی شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم هی فکرم درگیره، یه سری(از جمله خودم) می‌گن که این نحوه‌ی کمک‌رسانی که هر کس یه شماره حساب بده و یه ماشین پر کنه پاشه بره کرمانشاه کار درستی نیست، درست نیست که مردم به جای سازمان‌های مسئول یا خیریه‌های شناخته‌شده خودشون دست به کار بشن یا یه سری سلبریتی رو واسطه‌ بکنن. منم درگیر همین فکرها بودم، ولی خواستم اینم بگم که توی چنین اوضاعی مردم فقط به فکر کمک به اون افراد زلزله‌زده نیستن، مردم به فکر کمک به خودشون هستن! وقتی همچین اتفاقی میفته فقط اونی که خونه‌ش توی زلزله خراب شده نیاز به کمک نداره،‌ اونی که از فاصله‌ی دور شاهد این درد هست هم نیاز به تسلی و تسکین داره، و این تسلی و تسکین رو شاید از طریق زدن یک کد توی گوشی تلفن و واریز یه مبلغ به حساب یه سازمان عریض و طویل پیدا نمی‌کنه (حالا من از انگیزه‌های دیگه می‌گذرم). فکر کن برای کادوی تولد دوستت، یه بار یه پولی بهش بدی و بگی هر چی دوست داری و هر چی نیازت هست بخر، یه بار بری بگردی،‌ یه چیزی خودت انتخاب کنی، کادو کنی، روش هم یه چیزی بنویسی (این کادو انگار با بخشی از هویت تو امضا شده). شاید مورد اول از نظر منطقی و اقتصادی برای دوستت بهتر باشه! ولی برای تو چی؟ تو توی اون لحظاتی که برای خرید کادو وقت گذاشتی داشتی به خودت کمک می‌کردی، اونی هم که برای کمک به مردم، خودش میره خرید می‌کنه، میره عروسک می‌خره،‌ چیزی می‌خره که به نظر خودش مهمه، یا بقیه رو به کمک دعوت می‌کنه،داره به نوعی وجدان خودش رو آروم می‌کنه. یا اونی که ترجیح میده پولش رو به جای فلان سازمان، بده به فلان ورزشکار، فلان فروشگاه، فلان آدم، فلان کافه، توی همین انتخاب هم داره بخشی از خودش رو به همراه کمکش بروز میده، داره به خودش هم کمک می‌کنه. مثل آدمی که از تهیه‌ی هدیه و خوشحال کردن یک نفر بیشتر از طرفی که هدیه رو می‌گیره خوشحال میشه.


(علی چوپان)


# دیدگاه    # نقد   

۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۷:۵۴ ۰ نظر
پیوند به این نوشته