نه خیلی عمیق


واقعیت اینه که یه روز می‌میرم. شایدم یه شب. هر چیز دیگه‌ای واقعی نباشه این یکی شوخی بردار نیست. مثلا ممکنه یه نفر به من بگه تو باید ازدواج کنی تا چن سال دیگه یا مثلا تو باید تا چن سال دیگه کار مشخص و منبع درامد مطمئنی داشته باشی تا زندگی خوبی داشته باشی. من میگم اصلا همه‌ی اینا هم غلط، ولی اون مرگ دیگه غلط نیست. بنابراین بالاخره باید پامو بذارم یه جای سفت. و اگه هیچ کدوم از این جاهای سفتی که دیگران روش فلسفه‌ی زندگی‌شونو ساختن به مذاق من خوش نیاد یا باید یه جای سفت جدید پیدا کنم یا اینکه اگه پیدا نشد همین خودش میشه یه جای سفت که جای سفت دیگه‌ای وجود نداره. پس باید این مسئله‌ی بزرگ رو قبل از هر چیز دیگه‌ای حل کنم. یک بار برای همیشه. عجب گرفتاری شدما. سختش کردم. ولی شاید نباید سختش کنم.


(محسن محب زاده)


# دیدگاه