سختش نکنیم

جایى براى ساده‌تر حرف زدن بچه‌هاى دانشکده کامپیوتر شریف

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است


سلام

شنیدید میگن دل به دل راه داره؟ این جمله سال دوم دبیرستان خیلی فکرم رو مشغول کرده بود. همیشه از خودم می‌پرسیدم که اگه من کسی رو دوست دارم، آیا اون هم به همون اندازه من رو دوست داره؟ تا اینکه یه روز تو مترو از یکی از دوستام همین سوال رو پرسیدم. اون رفیقم خیلی اهل قرآن بود. برا همین کلمه حب رو یه سرچ سریع کرد تو قرآنش و یه آیه‌ای رو آورد که مضمونش این بود که نه اینطوری نیست. دل به دل راه نداره لزوما.(البته این نتیجه‌ای بود که ما از اون آیه گرفتیم.)

حالا چند روز پیش دوباره با چندتا از دوستان این قضیه مطرح شد و ورق دوباره برگشت و دوستان میگفتن که این جمله درسته.

خلاصه که ما تهش نفهمیدیم که دل به دل راه داره یا نه. ایشالا که خیر باشه. ولی لزوما شاید خوب نباشه که کسی رو که دوستش دارید، اونم شما رو دوست داشته باشه. نمیدونم...


(محمدمهدی گرجی)


# دلنوشته   

۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۶ ۲ نظر
پیوند به این نوشته

یه روز هم برمی‌گردم و بهت می‌گم: خدای مهربون، خدای قشنگ، خدای زیبا، خدای رسیدن‌ها و صدالبته «نرسیدن‌ها»! بیا بنشین کنارم. بیا برات چای دم کنم به خیال خودم. بیا چند لحظه، برام حرف بزن. بیا بگو در پس این نرسیدن‌ها، چی برامون می‌خواستی که ما از فهمش عاجزیم؟

که تو بارها و بارها نشونه‌هایی برامون رو کردی، که انگار می‌خواستی برگردی بهمون بگی: «ببین بنده‌ی من، کی می‌تونست همه‌ی این اتفاقا رو انقدر قشنگ کنار هم بچینه؟ بازم ایمان نمی‌یاری؟»

بیا خدا، بیا یک دم کنار این بنده‌های دل‌خسته‌ات بشین، که یکسری‌شون بدجور بریدن از روزگار و خلق روزگار. یکسری‌شونم مثل من توی این دایره سرگردونن.

بیا خدای قشنگ، خدای عزیز، بیا که ما روی تو خیلی حساب کردیم. بیا که ما بی‌اندازه روی تو حساب کردیم. بیا که این بنده‌هات (از جمله خودم) یک اپسیلون تو صبور نیستیم، بزرگ نیستیم، باگذشت نیستیم.

بیا خدای زیبا، خدای محبت‌ها، خدای دلتنگی‌ها، بیا حداقل بهمون بگو در پس این «عَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ»ها، در پس این «عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ»‌ها، چی برامون می‌خواستی که ما نمی‌فهمیدیم؟ بیا بگو بلکه یه ذره آروم بگیره این دل‌های بی‌قرار.


(سحر زرگرزاده)


# دلنوشته   

۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۹ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

دلم را به دریا زدم و سر پیری معرکه گیری کردم، یک معرکه واقعی! 

از من می‌پرسیدند آیا برای شوخی آمده‌ای؟ و با لبخند جواب می‌دادم: «نه!» بعضی وقتها هم شاکی می‌شدم: «معلومه که نه! من از سال اول می‌خواستم سال آخر ...» و لبخند می‌زدند و می‌گفتند: «حالا ما که رای دادیم!»...

واقعا برای شوخی نیامده‌بودم، ترسناک است که خیلی دقیق به تمام چالش‌هایش فکر کنم و بگویم دقیقا می‌خواستم چه کنم. اما می‌دانم فکرهای بزرگی در سر دارم. فکرهای بزرگی که به کارهای کوچکی منجر می‌شود اما گمان می‌کنم در دانشکده تحول‌هایی بنیادین ایجاد خواهد کرد. حالا اما احساس می‌کنم تنهایی خیلی سخت است که بخواهم بگویم از پسش بر می‌ایم، از پس تمام چیزهایی که این ۴ سال برایم دغدغه بوده و حالا حمله بهشان برایم یک رویا است که در این زمان نزدیک‌تر می‌نماید. می دانم تنها نمی‌شود تمام روندهای مد نظرم را دست‌کاری کنم و روندهای جدیدی ایجاد کنم و برای این کار به کمک خیلی‌ها نیاز دارم. اما می‌دانم بیش از هر زمانی مشتاق انجام یک کار مانا و مفید هستم.


(الیاس حیدری)


# دلنوشته   

۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۷ ۲ نظر
پیوند به این نوشته

 

 

اکثر ما که سختش نمی‌کنیم با مقوله ای به اسمِ عشق آشنا شدیم یا حداقل کوچکترین چیزی شبیهِ به اون رو دیدیم یا شنیدیم.
اما در این میون یه مشکلی هست که شاید هر کسی عشق رو براتون تعریف کنه شدیدا بی مزه و سبک به نظر میرسه در صورتی که از نظرِ اون فرد خوش ترین حالتِ زندگیش بوده.
می‌دونم که می‌دونید چیه.
نه تنها من بلکه بزرگترین ادیب‌ها هم از تعریفِ اون قاصر هستند.
بعضی از اون حالت‌ها تو یه سری از آهنگ ها تداعی می‌شن
این آهنگ از اون‌هاست ( از نظرِ من :دی )
امیدوارم خوشتون بیاد.

(مهدی جوانمردی)

 


# زندگی   

۱۱ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۹ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

عمو رحیم خطاب به عیسی، آخرای فیلم:
- چند سالته پسر؟
- ۱۸ سال.
- ۱۸ سال؟
- ۱۸ سال و ... یه کشیده.
(اشاره به کشیده‌ای که وسطای فیلم از عمو رحیم خورده داره)

اتوبوس شب رو ببینید، اگه دیدید هم باز ببینید!

#فیلم
(محمدمهدی شکری)


۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۶ ۰ نظر
پیوند به این نوشته

در پاسخ به پیام کیانوش عباسی:

تفاوت اصلی بین دانش‌گاه و دبیرستان اینه که دانش‌گاه دختر داره

(پیمان محسنی کیاسری)


۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۳ ۳ نظر
پیوند به این نوشته


تو رو به هر کس و هر چیزی که قبول دارید قسمتون میدم که به کسی تهمت نزنید.

باور کنید تهمت از بدترین کارهای دنیاست. دیدید تو فیلما وقتی دونفر رو تو جلسه خواستگاری نشون میده، هردو میگن مهم‌ترین چیز برای ما صداقته و دوست داریم که  دروغ نشنویم و  فلان، اگه من یه روزی ایشالا تو یه همچین شرایطی قرار بگیرم میگم تهمت حتی از دروغ هم برا من بدتره.

حالا شما حساب کن تهمت رو با غیبت هم ترکیب کنن و به خوردتون بدن. باور کنید نمیشه تحملش کرد. هیچ جوره نمیشه باهاش کنار اومد. بیاید خودمون رو بدبخت نکنیم. اون دنیایی هم هست. یهو میریم میبینیم هرچی یه عده میگفتن راست بوده بعد دیگه نمیشه کاریش کردا.

نکنید آقا نکنید. نکنید خانم نکنید.

#درد_و_دل
(محمدمهدی گرجی)


۰۱ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۹ ۰ نظر
پیوند به این نوشته