در پاسخ به این نوشته و «چیزى که بیش از همه از بودن یا نبودن آن در دانشکده ناراحت هستید؟».
شادی،
شادی مقوله عجیب و جالبی است. به نظر میرسد شادیای که خانم بهنامقادر از آن داد سخن دادند، یک لازمه است برای زندگی در دیدگاه ایشان. اما ایشان پیشنیازها و علل ایجاد و پایداری شادی را اشاره نکردند. پیشتر پستی در مورد علل ناراحتی جامعه کنونی گذاشتم و اکنون میخواهم به یکی از دلایل اقامه شده در آن متن رجوع کنم که سطحی بودن روابط جامعه کنونی بود. شما میتوانید هر روز با افراد زیادی آشنا شوید و یک روز کامل با آنها به گپ و گفت و سرخوشی بگذرانید. میتوانید مدتها این روند را ادامه دهید. احتمالا با تعریف خانم بهنامقادر این در شادی خواهد گنجید. اما به نظر بنده این شادی سطحی، گذرا و اصلا شادی به معنای واقعی نیست. به نظر من شادی زمانی معنی پیدا میکند که غم و همدردی هم بین افراد شکل گیرد و افراد نه برای سرخوشی های کوتاه مدت مناسبتدار بلکه برای همدردی و همدلی هم با یک دیگر در ارتباط باشند. به نظر بنده این جامعه، عمق میخواهد در روابطش و این عمق نیز درک و مسئولیت پذیری... من از نبود عمق روابط و تعدد روابط سطحی و گذرا و سود و زیان گرایانه در دانشکده رنج میبرم.
(الیاس حیدری)