علیاکبر غیوری جوری توی رایانش بود و هست، که میزان افتخارم به رایانشیبودن چندبرابر شده...
(سینا ریسمانچیان)
علیاکبر غیوری جوری توی رایانش بود و هست، که میزان افتخارم به رایانشیبودن چندبرابر شده...
(سینا ریسمانچیان)
اول راهنمایی بودم که خواهرم ازدواج کرد. از عروسیش یه تیکه یادمه. همزمان گریه میکردم و میرقصیدم، هر دو از ته دل بود. گریهام بند نمیاومد چون خواهرم دیگه از فرداش تو خونهمون نبود. میرقصیدم چون عروسی خواهرم بود.
این روزای زندگیم شده تکرار اون لحظه. امان از اپلای دوستان
۲۲ مرداد ۹۸
(محمد صادق تقی دیزج)