امروز شاهد اتفاق عجیبی توی لابی دانشکده بودم. یکی از بچه ها داشت وندینگ ماشین را تکان میداد. حدس زدم احتمالا چیزی خریده و توی دستگاه گیر کرده، همانطور که برای خودم چند بار پیش آمده. وقتی اینطوری می شود مجبور میشوم یکی دیگر از همان خوراکی بخرم تا قبلی را هم با آن پایین بیندازد. از خودم میپرسیدم که چرا همین کار را نمیکند که دیدم سر و صدای تکان ها بیشتر شده و چند نفر دیگر هم به کمک شخص اول آمده اند. کمی طول کشید تا فهمیدم انگار با تکان دادن دستگاه خوراکی های مختلف میگیرند! حدس میزنم که اولش به این قصد دستگاه را تکان نمیدادند ولی بعدش دیدند انگار میشود اینطوری از دستگاه خوراکی گرفت. اگر حدس من درست باشد و واقعا داشتند از دستگاه دزدی میکردند (بله دزدی، دزدی فقط دست توی جیب دیگران کردن نیست، با شوخی و خنده و مسخره بازی از دستگاه خوراکی کش رفتن هم دزدی است!) برایم سوال شده که چرا نرفتم جلو چیزی بگویم؟ چرا شخص دیگری هم به آنها تذکر نداد؟ برای اینکه خودم نرفتم دو دلیل به ذهنم میرسد، اول اینکه مطمئن نبودم( و هنوز هم نیستم) که واقعا داشتند دزدی میکردند یا نه. دوم اینکه خجالت کشیدم. برای دلیل اولم پاسخم این است که قانع کننده نیست. حداقل میتوانستم بروم جلو و سوال کنم دارند چه کار میکنند! اما دلیل دومم.. نمیدانم خجالت تا چه حد میتواند برای سکوتم توجیه کننده باشد.
الان واقعا برایم سوال شده، چرا ساده از کنار چنین مسائلی رد می شوم؟(میشویم) به این فکر کرده ایم که با سکوت جلوی همه چیز ( از ساده ترین چیزها، مثل خوراکی کش رفتن چند هم کلاسی، تا چیزهای بزرگتر) ما هم شریک میشویم؟
دارم خیلی به سکوت هایم فکر میکنم!
پ.ن: ممنون میشوم اگر یکی از همان آدم های امروز بودید کامنت بگذارید و بگویید واقعا داشتید دزدی میکردید؟ آیا حواستان بود که کارتان با دزدی فرقی ندارد؟ و اگر آن موقع شما هم توی لابی بودید و از دور نظاره کردید، بگویید چرا نرفتید جلو و چیزی بگویید؟
(ناشناس)
شما فکر کن می بینی تو خیابون یکی جیب یکی رو زده داره می دوه, یکی دیگه هم میان ازون دزد اول کلاهشو میدزده. الان میری کدوم رو بگیری؟ این رو قبلنم بررسی کردم, اون شماره روی دستگاه واقعن هیچی نیست, دروغه. یعنی اگر دزدی اونایی که شما دیدی محرض نیست, دزدی مسول وندینگ ماشین برای من محرض شده.