این روزا، اگر صحبتای مربوط به اپلای رو بذاریم کنار، بیشترین مکالماتی که خودم دارم و بین اطرافیانم میشنوم، در مورد بلاتکلیفی و سردرگمی برای انتخاب مسیر آینده ست. برام مشخص نیست چه راهی رو برم واقعا رضایت قلبی دارم. اطلاعات کم راجع به خودم و گزینههای موجود و عدم قطعیت آینده باعث این شدن. میخوام بگم شاید ما زیادی جوونیم برا این انتخاب، اما خب الان بهترین سنینی هستش که میتونیم در جهت هدفمون حرکت کنیم (اصلا نمیدونم چطور از یه نوجوون ۱۸ ساله انتظار انتخاب رشته دارن!). نمیدونم چطور میشه این مشکل رو حل کرد. اگر کسی پیشنهادی داره خیلی خوب میشه اگر بگه..
(علیرضا امانی) @Alireza_Amani75
#دلنوشته
چند هفته پیش با یه دوستی در مورد همین حرف میزدیم. نتیجه این شد که: تقصیر خودمونه. محیط اطرافمون ما رو از اشتباه کردن ترسونده و ما هم اونو پذیرفتیم و به خودمون و بقیه منتقل میکنیم. شاید نباید سختش کنیم، نباید دنبال قطعیت باشیم و نگران آینده.
شاید اصلا به قول خیام:
بر دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن / فردا که نیامدهست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن / حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
شاید نباید از از اشتباه کردن بترسیم و انتخابها رو غیرقابل برگشت بدونیم. شاید اصن باید یه for بزنیم رو چیزایی که به نظر بیشتر از بقیه برامون راضیکنندهن و یکی یکی امتحانشون کنیم تا بعدا حسرت نخوریم که امتحانشون نکردیم. شاید رضایتمندی، داشتن حد خوبی از تجربهگراییه (البته نه تجربهی دوبارهی تجربههای تلخ تاریخی :دی).
به شخصه توی هر برهه از زندگیم، بیشترین رضایت رو از کارهای جدیدی که کردم داشتم و بیشترین حسرت رو از تجربه نکردن کارهایی که هنوز هم نرفتم سمتشون.
اینها باورهای شخصی و فعلی منه و مسئله پیچیدهتر از این چند کلمهاست. اما به هر حال فک میکنم مقالهی زیر از گاردین در مورد بیشترین پشیمانیهای آدمهای رو به موت الهامبخش باشه:
https://www.theguardian.com/lifeandstyle/2012/feb/01/top-five-regrets-of-the-dying