دقیق یادم نمیآید توئیتر بود، تلگرام بود یا ساوندکلاود بود که در بیوی بندهخدایی جملهای دیدم و آنقدر خوشم آمد که رفتم دنبالش ببینم از کیست. جملهای معروف از هاروکی موراکامی بود:
"Pain is inevitable. Suffering is optional".
بعد جمله را با ذکر منبع نوشتم در بیوی تلگرامم. برداشت من از جمله این بود که درد و سختی همیشه و همهجای زندگی وجود داره و این خود آدم است که تصمیم میگیرد از آن رنج ببرد یا نه. همینقدر جالب و آموزنده. از نظرمن، در آن زمان.
اما حقیقت این که برای آدم شاد و راضی، خیلی کمتر از آدمی ناراضی و ملالتزده پرسشهای فراتر از زندگی روزمره و خارج از چارچوبهای از پیش تعریف شده مطرح میشود. مطرح شدن پرسش، خاصیت ملالت و نارضایتیست. شاید کمی گنگ و نامفهوم بیان میکنم اما به نظرم سوالهای پایهایتر و سازندهتر زمانی مطرح میشوند که آدم از شرایط و زندگیاش ناراضی باشد و همین سوالات، مقدمه جوابهای منجر به رشد و تغییر هستند.
از چند وقت پیش، شاید به خاطر اخبارِ بدِ پشتِ سرِ هم بود یا شاید هم اضطراب ناشی از شک و تردید مختص سالهای آخر کارشناسی بود که باعث شد دنبال این باشم که چطور میشود شادتر بود و آرامش بیشتری داشت. آرامشی که درونیتر و تقریبا مستقل از شرایط باشد.
اما سوالی که اخیرا برایم مطرح شده این است که بر فرض وجود چنین آرامشی چرا باید به دنبال آن بود؟ چرا باید تحت هر شرایطی دنبال امید و شادی و رضایت بود؟ مگر نه اینکه ایدههای خوب و خلاقانه از پس نارضایتی بیرون میآید و مگر نه اینکه آدم ملالتزده دنبال پرسشهایی نظیر چرا من، چرا اینجا، چرا این کار، چرا اینطوری و طور دیگری نه و ... است؟ اصلا فایده زندگی همواره آرام و آسوده چیست و مضراتش بیشتر نیست؟
به نظرم جواب به این سوالات و انتخاب روش، برمیگردد به خواسته آدم از زندگی. اینکه چه میخواهد و تصمیم دارد به کجا برسد و متاسفانه اگر پرسشهای زندگیام را براساس میزان جوابی که برایشان دارم مرتب کنم، این پرسش رتبه چندان خوبی نمیگیرد.
http://pichapich.blog.ir/1397/07/23
(زینب شعبانى)