ما اینهمه مشکل فضا برا درس خوندن و مشکل کمبود کلاس بزرگ تو ساختمون داریم. و مگه چندنفر تو دانشکده نماز میخونن؟ مسجدم که هست. چرا باید یه جا رم بکنن نمازخونه؟
من توی دو تا آزمایشگاه هستم توی یکیش جا برای نماز هست توی اون یکی هم سجاده هست. تا جایی که دیدم فکر میکنم اغلب آزمایشگاهها سجاده دارند. توی اتاق مطالعه خواهران و برادران هم سجاده بود قبلا. احتمالا هنوز هم هست. توی شورا هم دو تا سجاده هست. فاصله مسجد تا دانشکده هم فوقالعاده کوتاهه. رفتن به مسجد باعث تغییر فضا و باز شدن خلق آدم هم میشه :)
جدن به نظر منم دانشکده یه نمازخونه ی هرچند کوچیک میخواد. یکی از اینهمه اتاق های کوچیک دانشکده نمیتونه اختصاص پیدا کنه به نماز؟ و اینکه من نمیتونم وارد ازمایشگاها شم. توی سالن مطالعه ی اقایون هم که سجاده نیست. توی شورا هم 2تا سجاده هست ولی شورا جای شلوغیه غالبن. برا نماز یه سکوت و آرامشِ نسبتن خوبی لازم هست دیگه :) مسجد هم نزدیک هست، ولی قبول کنین بعضی وقتا نمیشه رفت مسجد...
@نفر بالایى احتمالاً بتونین از شورا سجاده رو قرض بگیرین و ببرین سالن مطالعه و دوباره برگردونین. نمیدونیم جانمازهاى توى سالن مطالعه مسئولیتش دقیقاً با کیه ولى میتونین پرس و جو کنین و بخواین براى آقایون هم بذارن چون براى خانوما که داره. کلاً سخت نگیرین، انقدرا سخت نیست. :)
کلا یه نکته اینکه فک نکنم سالن مطالعهی آقایون فضای مناسبی برای سجاده پهن کردن و نماز خوندن توش داشته باشه(سالن خانمهارو مطلع نیستم). نکتهی دیگه که یکی از دوستان اشاره کردن و درست بود به نظرم این بود که خوبه جایی که آدم نماز میخونه یه سکوت حداقلیای داشته باشه(یه خورده شاید خوب باشه به شان نماز و شرایطش بیشتر فکر کنیم :دی) و واقعیت اینه که محل شورا که دو تا سجاده هم داره از این نظر جای مناسبی نیست. در مورد مسجد رفتن هم اینطوریه که اگه مثلا زمان خیلی کمی تا شروع کلاستون مونده باشه همون زمان رفتن و برگشتن به مسجد هم زمان زیادی میشه و بعضا به همین دلیل آدمها نمازشون عقب میفته یا قضا میشه. در نهایت هم حس میکنم یکی دو تا فضای قابل استفاده (مثلا توی طبقه ۲) وجود داشته باشه که احتمالا میشه یه نمازخونهی کوچیک ازش در آورد و حس نمیکنم اتفاق بدی باشه یا مثلا فضای مورد استفادهی خاصی از بین بره... حرف آخر اینکه ای کاش کمتر سرسختانه با حرفها برخورد کنیم و راحتتر نظر بقیه رو بشنویم :)
هم کف دانشکده م.شیمی و نفت نمازخونه(هم خواهران و هم برادران) داره، خیلی هم نزدیکه. وقتی فرصت نیست تا مسجد بریم رفتن تا اونجا بیشتر از رفتن تا طبقه هشت و منتظر اسانسور موندن طول نمیکشه :)
ایدهی کف دانشکده م.شیمی رو دوست داشتم. مساله رو تا حد زیادی حل میکنه. اما سوالم اینه که بازم تهش این گارد نسبت به زدن یه نمازخونهی جمع و جور برای چیه؟ آیا مساله پولیه که براش قراره خرج بشه؟ اگه یه خیر پولش رو بده چی؟ مساله اینه که قراره منابعی رو اتلاف کنه؟ اگه آره کدوم منابع رو؟ آیا مساله اینه که شاید ۹۰ درصدمون مسیحی یا یهودی یا آتئیست هستیم و دوست نداریم مظاهر اسلامی توی محیطی که زندگی میکنیم باشن؟ بالاخره یکی میشه بگه مشکل کجاست؟
حس میکنم اگه مثلا یکی میومد میگفت یه میز پینگپنگ برای زمانهای استراحت بچهها یه جایی از دانشکده گذاشته بشه یا مثلا یه اتاق مخصوص پخش بازیهای ورزشی کمتر این گاردی که الان دیده میشه مشاهده میشد. ما با کی داریم میجنگیم؟ با خودمون؟ با گروه خاص؟ با نماز؟ با نمازخونه؟ با اسلام؟ با چی؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
جایى براى سادهتر حرف زدن بچههاى دانشکده کامپیوتر شریف، ارتباطى بیشتر با یکدیگر. هر نوع حرفی: درد دل، احساس، نقد، نظر، پیشنهاد، و حتى معرفى فیلم و آهنگ و کتاب.