نیاز به شنیده شدن
چیزی که باعث شده جدیدا به این نیاز بیشتر فکر کنم ارتباط برقرار کردن با آدم های کمی مسن بوده. خوشحالی ای که از نشستن و شنیدن حرف این آدم ها در وجودشون حس کردم به نظرم با خیلی از حس ها قابل تبادل نیست.
آدم ها نیاز دارن صحبت بکنن. از خاطراتشون بگن. از روزمرشون. از خوشحالی ها و ناراحتی هاشون. آدم ها لزوما همیشه هدفشون از صحبت با دیگری گرفتن راه حل، تشویق یا تنبیه نیست. اون ها فقط میخوان صحبت بکنن. میخوان یکی حرف هاشونو بشنوه.
شاید این ها همه از این نشات میگیره که ما موجودات تنهایی نیستیم. نویسنده ای که کتابی مینویسه، فیلمسازی که فیلم میسازه، هنرمندی که اثر هنری خلق میکنه و دانشمندی که علم تولید میکنه همه و همه نشون میدن ما در درون نیاز داریم که شنیده بشیم. شاید همه ی اینها اگر توسط یک آدم و در تنهایی خودش صورت میگرفت و هیچ وقت "شنیده" نمیشد از اصل معنای خودشو از دست میداد.
از همه ی اینها خیلی قابل لمس تر حضورمون توی فضاهای مجازیه. حتی وقتی مطمین نیستیم چقدر حرفمون شنیده میشه اما بازم خودمونو منتشر میکنیم و از خودمون میگیم، چون میخوایم شنیده بشیم.
حالا اگر بپذیریم نیاز به شنیده شدن انقدر جدیه، برای ادامه ی این چرخه و برای کمک به همدیگه باید سعی کنیم شنونده های خوبی هم باشیم. آیا شنونده های خوبی هستیم؟
(روژین رضوان)