می‌گفت «مشکلات زیادی هستند که ما مقصرشون نیستیم و در ایجادشون نقشی نداشتیم. راستش رو هم بخوای اکثر این مشکل‌ها به همین راحتی قابل حل نیستن و شاید نتونی کمک چندانی در رفعشون بکنی، اما کاری که می‌تونی بکنی اینه که سعی کنی از رنج و آلام بقیه بکاهی. فکر نکن مقصر نیستی یا کاری از دستت برنمیاد، اون جایی که می‌دونی می‌تونی درد کسی رو کاهش بدی برو و یه کاری بکن.»
این‌ها رو وقتی می‌گفت که داشتم حق به جانب از بی‌تفاوتی‌ام نسبت به مسئله‌ای که درش مقصر نبودم دفاع می‌کردم. چند وقتی بود یه مشکلی پیش اومده بود که فکرم رو درگیر کرده بود. دیگه این اواخر خسته شده بودم و راه بی‌تفاوتی پیش گرفتم. به این بهانه که من کوچک‌ترین تقصیری نداشتم و الان هم دیگه کاری ازم برنمیاد. حقیقتش حتی وقتی این‌ها رو گفت باز از خودم دفاع کردم.
اما بعدش وقتی نشستم کلاهم رو قاضی کردم، دیدم پر بی‌راه نمی‌گه و حرف‌هاش در مورد مشکلات بزرگ‌تر هم صادقه.
تو این آشفته‌بازار که سر به هر خبر و تحلیلی بزنی، مثل زندان‌بان‌های آزکابان در لحظه همه شادی و نشاط وجودت رو بالا می‌کشن، حق هر کسی‌ه که بالاخره به این نتیجه برسه که مشکلات خیلی بزرگ‌تر توان ما برای حل و بی‌ربطتر از اونی هستن که خودمون رو درگیرش کنیم، اما این تصمیم به ظاهر قابل دفاع، ممکنه منتج به بی‌تفاوتی بشه و معظلی بشه رو همه معظل‌های قبلی.
خلاصه که به این بهانه که کار بزرگی از دستمون برنمیاد و هرکاری هم کنیم مشکل به قوت خودش باقی می‌مونه خودمون رو نسبت به مسائل و مشکلاتی که دور و برمون هست بی‌تفاوت نکنیم.
ما قرار نیست بتونیم هرمشکلی رو حل کنیم ولی اونجایی که می‌تونیم از درد و رنج بقیه کم کنیم، دریغ نکنیم.
حداقل این که نشون می‌دیم هنوز هم‌دلی و هم‌دردی نمرده و این شاید حال همه رو کمی بهتر کنه.

#دلنوشته
(زینب شعبانى)

آی‌دی تلگرام جهت صحبت‌ با نویسندهٔ متن: @Ze_Shabani