من با یه کسی در حال یه مکالمه‌ای بودم و اون آدم مسئول بود که پاسخگو باشه به من و در یه برهه‌ای لازم بود که دیالوگ کنیم.

بعد در اون برهه من یه مشکلی برام پیش اومد و دسترسیم به اینترنت قطع شد. و پنج روز آنلاین نتونستم بشم و در نتیجه دیالوگ قطع شد.

۵ روز بعد جواب دادم و کلی مغذرت خواهی کردم و توضیح دادم اما اون آدم ندید.

۴ روز بعد پیام دادم:

:(

پنج روز بعد از اون پیام دادم:

😩

۸ روز بعد از اون پیام دادم:

come on!

و الآن

۲۶۷ روز بعد از اون ماجرا

در حالی که من کلا یادم رفته بود بهم پیام داد و کلی مغذرت خواهی کرد و جواب داد.

چیزی که اینجا برای من جای توجه داره اینه که خیلی موقع‌ها ما یادمون می‌ره یه کاری رو که قول دادیم بکنیم انجام بدیم. بعد طرف هم به رومون نمی‌آره

و بعد همینجوری دیر تر و دیر تر می‌شه

و طرف هم چیزی نمی‌گه و بعد دیگه انقدر دیر می‌شه که دیگه رومون نمی‌شه انجامش بدیمو ترجیح می‌دیم که کلا جواب ندیم و بذاریم قضیه فراموش شه تا با وضعیتی که توش به بی مسئولیتیمون اعتراف می‌کنیم روبرو نشیم. و به نظر من مهمه که حتی اگه خیلی هم دیر شده باشه و واقعا گند زده باشیم. هر وقت که به قولمون و مسئولیتمون عمل کنیم بهتر از اینه که به روی خودمون نیاریم و بذاریم فراموش بشه. احتمالا یه مثالی که خیلیامون در این ضمینه تجربه کردیم یه سری کتاب هست که از کتابخونه‌ای قرض گرفتیم و انقدر دیر شده که دیگه رومون نشده ببریم پس بدیم و در حقیقت کتاب رو از روی خجالت دزدیدیم :))


(آران محی‌الدین بناب)


# تجربه    # زندگی