دیشب در گروه دانشکده بحث جالبی بود. بحث از چند پست در باب سخنان ائمه جمعه در مورد هار بودن اینترنت و... شروع شد و در ادامه یکی از دوستان عقیده داشت که تحلیل سود و زیان اینترنت دشوار است و شاید بهتر بود که ماهم مانند بسیاری از کشورها پیش از آوردن تکنولوژی که مهمترین بخش آن اینترنت است بیشتر تحلیل و بررسی می‌کردیم و نهایتا اینکه هنوز هم دیر نشده و شاید بتوان جلوی ضرر را از همین جا گرفت و اندک منفعتی کسب کرد. 

در مورد صحت ادعا حرف زیاد است و نمی‌خواهم در این مورد چیزی بنویسم اما نکات جالبی در بحث وجود داشت. اول اینکه در بحث‌های این چنینی افراد معمولا از پارادایم‌های ذهنی مختلف با هم صحبت می‌کنند و تعاریفشان حتی از ابتدایی‌ترین مفاهیم یکسان نیست. آنچه من در تجربه به آن رسیده‌ام این است که اگر واقعا قصد بحثی را داریم که فارغ از حب و بغض باشد پیش از هر چیز باید تلاش کنیم فحوای کلام یکدیگر را بفهمیم و تا جای ممکن در معنای سخنان یکدیگر کاوش کنیم تا آنچه در ذهن فرد روبروست را هر چه بهتر درک کنیم که این مهم اغلب در بحث‌ها نادیده گرفته می‌شود و اینکه چرا این اتفاق می‌افتد و توانایی گفت و گوی سالم را از ما می‌گیرد خود مسئله‌ای است قابل بررسی. این طبیعی است که حرف طرف مقابل برای ما عجیب است یا منطقی نیست یا هر چیز دیگری، چون ریشه افکار ما بعضا فاصله زیادی دارد، اما ابراز این احساسات هیچ سودی به بحث نمی‌رساند و نهایتا جز دلخوری نتیجه‌ای ندارد.

مسئله دیگری که برایم جالب بود این بود که دوست ما در گروه بیان می‌کرد که اینکه از فواید بستر اینترنت در اشتغال‌زایی می‌گویم درست است اما اینترنت در عوض بحران‌های فرهنگی و اجتماعی را ایجاد کرده و... در حالی که از دید من همین مسئله اشتغال یکی از مهمترین ریشه‌های بحران‌های فرهنگی و اجتماعی است و چه بسا تاثیر آن به مراتب بیشتر از اینترنت است (که البته برای این ادعاها سند خاصی نداشتیم و صرفا شهودی صحبت می‌کردیم)

اما آخر اینکه دیشب برای یکی از اقوام که مرکز فروش پسته دارد اتفاقی افتاده بود آن هم در شهرستان کوچکی چون قزوین که همه همدیگر را می‌شناسند و این گونه اتفاقات چندان باب نیست. یک نفر برایش آش نذری آورده بود که در آن خواب‌آور بود دخلش را خالی کرده بود پس از چند ساعت از خواب بیدار شده بود و متوجه اتفاق شده بود.

جدای از اینکه چنین جرم‌هایی روز به روز بیشتر می‌شود مسئله مهمتر این است که با افزایش این جرم‌ها اعتماد مردم نسبت یکدیگر کم و کمتر شده است. پدرم پس از این اتفاق با من تماس گرفته که هیچ خوراکی که در خیابان به من تعارف می‌کنند نخورم و از این دست توصیه‌ها، مادرم وقتی کسی از او کمک مالی می‌خواهد نمی‌داند کمک کند یا نه چون می‌گوید این روزها مردم خیلی دروغ می‌گویند و کلک می‌زنند. خلاصه اینکه آیا چنین مردمی که اینگونه به هم مظنون هستند و دایره اعتمادشان هر روز تنگ و تنگ‌تر می‌شود می‌توانند با هم برای آبادی کشورشان بکوشند؟ آیا مقصر این بحران‌ها هم اینترنت است و قطع آن روند صعودی بحران‌های اجتماعی و فرهنگی کشور را کند خواهد کرد؟ این‌ها مسائلی است که اگر عمیق به آن‌ها فکر نکنیم دیر یا زود همچون سرطان تمام بدن این جامعه را خواهد گرفت و آن زمان دیگر هیچ‌کدام از این بحث‌ها فایده‌ای نخواهد داشت.

نمی‌دانم شاید بگویید دارم سختش می‌کنم و چیزهای بی‌ربط را به یکدیگر ربط می‌دهم اما احساس می‌کنم که همه چیز اغلب به طرز پیچیده‌ای با دیگر مسائل همبستگی دارد و اگر نگاه جامعی نداشته باشیم و بخواهیم روابط علّی را از دل نگاه‌های تک‌سویه بیرون بکشیم در تفکرمان دچار خطا خواهیم شد.


(عطیه حمیدى‌زاده)


# دیدگاه