مرتبط با این نوشته
نام نجمه زارع شاعری خوشذوق را به خاطرم میآورد که مرگ زودهنگام و ناراحتکنندهاش مجال شکوفایی قریحهی تحسینبرانگیزش را نداد.
و غزل پیشرو بیشک از زیباترین یادگاران مرگ برجایمانده از یک شاعر است.
بیت آخرش را به چاشنی صداقت آن شاعر مرحوم صرف کنید!
من خسته ام، تو خسته ای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکستهی تنها شبیه من😔
حتی خودم شنیده ام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم، که میشود
اینگونه روزگار تو فردا، شبیه من
ای همقفس بخوان که ز سوز تو روشن است
خواهیگذشت روزی از اینجا شبیه من
من زنده ام! به شایعهها اعتنا نکن!
در شهر کشته اند کسی را شبیه من...
(محمدقاسم نیکصفت)