واژه‌گزینی بیش از آنچه به نظر می‌رسد اهمیت دارد. وقتی برای یک مفهوم واژه نداریم یعنی آن مفهوم را نداریم. به همین ترتیب وقتی واژه‌ای داریم اغلب مفهومی وجود دارد ولو آن واژه «خفن» باشد! واژه موجب تجلی یک مفهوم در یک آن می‌شود و شکل واژه می‌تواند تصور ما نسبت به مفهوم را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع وقتی اهمیت پیدا می‌کند که از واژگان مرکب استفاده می‌کنیم.

برای مثال واژه‌ی «دستیار آموزشی» را -اگر بتوانیم آن را واژه بنامیم- در نظر بگیرید. در این عبارت معلوم نیست این عزیز «دستیار آموزشی» کجای کار قرار دارد و هدفش چیست. حتی در همان ممالک فوق پیشرفته که همواره در این زمینه‌ها جای غبطه خوردن دارند هم گاه تکلیفشان با خودشان مشخص نیست که آخر سر TA خلاصه شده‌ی «Teaching Assistant» است یا «Teacher's Aid». یعنی معلوم نیست این بنده‌ی خدا قرار است آموزش را کمک کند یا آموزگار را.

خلاصه، این آسمان و ریسمان‌ها را بافتم که به دوستانم -به ویژه به خودم و کوچکترها- توصیه کنم که اگر «دستیار آموزشی» شدند با خود فکر کنند که «ما چه هستیم؟» و «برای چه هستیم؟». قرار است کار دانشجویان را سخت کنیم یا برای فهم بهتر دانشجویان کار خود را سخت کنیم؟ اصلاً بهتر نیست «دستیار آموزش» و یا به عبارت بهتر «آموزش‌یار» باشیم و نه «آموزگار‌یار»؟


(امیرعلی معین‌فر)


# دانشکده    # نقد