شکست ایدئولوژیک، ایدئولوژی شکست؛ کدام یک "در هم شکننده‌تر" است؟! (قسمت اول)


تا به حال شده، که به تمامی افکارتان در مورد شخصی، مسئله ای یا جهان‌بینی‌تان شک کنید؟! یا بدتر، تا به حال، طعم شکست خوردن افکارتان را چشیده‌اید؟ شکست ایدئولوژیک را، ناامیدی از اعتقادات و تفکرات شخصی تعریف می‌کنم. شکستی دردآور، به منزله شک به آنچه که هستیم! انسان شکست خورده، خود را با درختی در طوفان نشسته مواجه می‌بیند، که در طول سالیان، با پشتکار و سلیقه، آن را پاییده است، و از گزند "علف‌های هرز" مصون داشته، اما طوفانی سهمگین، میوه‌ی "روح" او را به طرفة العینی، در هم فروریخته است. و چه حس دردناکی! و چه حس تلخی!

اما ایدئولوژی شکست چیست؟! اساساً مگر همه ایدئولوژی‌ها، برای فوز، موفقیت و پیروزی، پی‌ریزی نمی‌شوند؟

پس ایدئولوژی شکست، شاید خود ترکیبی متناقض است.

اما حقیقت امر، آنست که ایدئولوژی شکست، نه تنها وجود دارد، که شاخه بزرگی از ایدئولوژی‌های انسان قرن ۲۱، نوعی ایدئولوژی شکست است.

ایدئولوژی شکست، خود را در قالب تفکر برتر، به انسان می‌نمایاند. این ایدئولوژی، با اقناع انسان به موفقیت و پیروزی های حقیر و کوچک، و غافل کردن او از شکست‌های بزرگ "روحی" و "فکری"، در انسان رخنه کرده، تا جایی که وی ناآگاهانه اسیر ایدئولوژی شکست می‌شود و روزبه روز، برای پیشبرد اهداف آن، تن به اسارت بیشتر می‌دهد.

اسیر، پس از سال‌ها پایبندی ناآگاهانه، متوجه خیانت به خود می‌شود، زمانی که پروژه شکست را، با دستان خود، و با همت هرچه تمام‌تر به پیش برده است.

از ایدئولوژی‌های شکست پرطرفدار، زندگی ماشینی عصر حاضر است، انسانی که در دور باطل "تلاش برای آسایش بیشتر" و "آسایش برای تلاش بیشتر"، بیشتر و بیشتر دست و پا می‌زند، به همان پیروزی های "حقیر"، دست پیدا می‌کند، اما از تباهی روح خود غافل می‌ماند.


شکست ایدئولوژیک، یا ایدئولوژی شکست؛ کدام یک "در هم شکننده‌تر" است؟


(سینا ریسمانچیان)


# دیدگاه