سلام

من یکی از سوالاتی که دنبال می‌کنم این است که چگونه کشور ما پیشرفت کند.

در جوامع توسعه یافته ما شاهد سه حوزه نسبتا مستقل سیاست، علم و فرهنگ، و اقتصاد و صنعت، هستیم که هر حوزه با حوزه‌ی دیگر ارتباط منطقی و بده بستان دارد یعنی از دستاوردهای علمی و دانشگاهی در سیاست و اتخاذ خط مشی‌های سیاسی داخلی و بین المللی، و نیز در صنعت، تجارت و اقتصاد ملی و جهانی بهره‌برداری می‌شود. در مقابل نهادهای سیاسی و بخش‌های صنعتی و اقتصادی به حمایت از نهادهای علمی، آکادمیک و پژوهشی می‌پردازند.

همچنین میان نهاد سیاست و نهاد صنعت و اقتصاد رابطه‌ای منطقی و متقابل وجود دارد. نهادهای سیاسی، بوروکراتیک و اجرایی وظیفه‌شان برطرف کردن موانع تولید، صنعت و تجارت است و در  مقابل نهادها و سازمان‌های صنعتی و اقتصادی و تجاری بر اساس منافع خود با نهاد سیاست بده و بستان دارند. اما در جوامع توسعه نایافته‌ای همچون جامعه‌ی ما از اساس یک چنین تناسب و هماهنگی‌ای میان سه حوزه مذکور وجود ندارد و حوزه‌ی سیاست به دلیل در اختیار داشتن پول نفت سایه‌اش در همه جا سنگینی می‌کند و نیاز چندانی به همراه کردن بقیه حوزه‌ها با خود نمی‌بیند  بلکه گاهی می‌کوشد اهداف و موضوعات فعالیت‌های علمی و پژوهشی را نیز از بالا به حوزه بسیار کوچک و نحیف علم، فناوری و فرهنگ تحمیل نماید.

نهادهای پوسیده و فشل بوروکراتیک و اجرایی ما به جای آن که برطرف‌کننده موانع فعالیت‌های صنعتی و اقتصادی باشند در بسیاری از مواقع حتی خود به موانعی بسیار جدی در برابر این فعالیت‌ها تبدیل گشته‌اند.

خلاصه جوامع توسعه یافته شبیه شکل اولند و جامعه ما شبیه شکل دوم.

امید است که ما نخبگان جامعه بکوشیم وضعیت را تغییر دهیم (البته اگر اهمیت این مسائل برایمان از اپلای بیشتر باشد:) )

همچنین نوشته کامل تری در این باره تحت نام “تأملاتی پیرامون به اصطلاح «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» گفتگوی «بنیاد ملی نخبگان (اصفهان، کارگروه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت)» با بیژن عبدالکریمی” وجود دارد که خواندن آن را به شما توصیه می‌کنم.


(امیررضا معمارزاده)


# دیدگاه