آدم‌ها وقتی که دارن بزرگ میشن به طور مداوم بر سطح و میزان دغدغه‌هاشون افزوده میشه ولی حس می‌کنم (حداقل چیزی که برای خودم و اطرافیانم پیش اومد) این افزایش در بدو ورود به دانشگاه خیلی شدیدتره و به طرز محسوسی حس میشه. یعنی آدمی که تا قبل این شاید فقط به فکر درس یا بازی تو مدرسه و یه سری چیزهای نه چندان مهم بود، حالا باید به کار و کسب درآمد و ازدواج و ارتباط‌های مهم‌تر و شاید رسمی‌تر با افراد مختلف و هزارتا چیز دیگه هم فک بکنه و این واقعا کار هرکسی نیست.

یعنی میخوام بگم آدم‌ها اینجا چند دسته میشن: عده‌ای کلا گیج و سردرگم میشن و هیچ‌کاری نمی‌کنن و بعد از گذشت مثلا یک سال از عمرشون (شاید هم بیشتر) می‌فهمن که هیچ کاری نکردن و کلا عمرشون رو هدر دادن.

عده‌ای تحت‌تاثیر جو قرار می‌گیرن و کارهایی رو انجام میدن که بقیه دارن انجام میدن. یعنی مثلا به سال‌بالایی‌هاشون تو دانشگاه یا بزرگ‌ترهای اطرافشون نگاه می‌کنن و کارهای اونا رو تقلید می‌کنن. من نمی‌گم الگوبرداری از بزرگ‌ترها بده ولی می‌خوام بگم این کار اگه بدون فکر باشه قطعا مشکل داره.

کلا یه سری اتفاقات خیلی جذابه. مثل کسب درآمد که خب اگه اولین حقوق و اینا باشه که کلی می‌چسبه. ازدواج و تشکیل خانواده هم خیلی خوبه و حتی مهم. منتهی باید دید چرا آدم‌ها سمت این‌کارها میرن و مثلا سمت کارهای دیگه نمیرن که شاید در شرایط فعلی مهم‌تر هم باشن. همین...‌

کلا باید مواظب باشیم تحت‌تاثیر جو کاری رو نکنیم چون خطرناکه و شاید بعدا پشیمون بشیم. البته که میدونم خیلی کار سختیه. شاید همین از رو جو تصمیم نگرفتن هم خودش یه جوگیری باشه!!!


(ارسالی از محمدمهدی گرجی)


# دیدگاه