تحمل هیچ چیز سخت تر از رفتار کودک وار یک شبه استاد* نیست. آنجاست که مى خواهى سرت را بکوبى به دیوار و یا از ناراحتى بغض کنى و با تاسف بگویى خدایا! کار ما دست چه کسانى افتاده است. و شاید آن وقت با تردید از خودت بپرسى آیا خودمان به اندازه ى یک دانشجو بزرگ شده ایم.


* فرقى نمى کند اگر بخوانیم "یک شِبْهِ استاد" یا "یک-شَبِه-استاد". چون مى توان برخى راه ها را یک یا حداکثر چند شبه رفت. آخر سختش نکردند. ما نیز سختش نکنیم.


(ارسالی از مجتبی ورمزیار)


# دلنوشته